سفارش تبلیغ
صبا ویژن

































دانلود و نقد کتاب

پری زنگنه: «آن سوی تاریکی» تا ابد خواهد ماند

هرچند پری زنگنه در ایران بیشتر به خاطر آوازش مشهور است، اما همیشه در نویسندگی فعالیت داشته و این اواخر کتاب «آن سوی تاریکی» درباره دنیای نابینایان از او منتشر شده است.
پری زنگنه در ایران به خاطر آوازش معروف است؛ خواننده‌ای با صدای سوپرانو که علیرغم نابینا شدنش در جوانی هرگز دست از هنرش نکشید و پیوسته در تمام طول این سال‌ها کنسرت برگزار کرد.
در کنار اینها زنگنه پیوسته در نویسندگی فعالیت داشته و پیش از آنکه آخرین کتابش «آن سوی تاریکی» را منتشر کند، سه کتاب دیگر را روانه بازار کرد که در آن میان مجموعه شعرهایش هم بود. بعد از این هم کتاب دیگری که سرگذشت زندگی موسیقایی‌اش است منتشر می‌شود.

«آن سوی تاریکی» با بخش زندگی‌نامه زنگنه از دوران پیش از نابینا شدنش آغاز شده و تا امروز او ادامه دارد، اما بجز این بخش که اتوبیوگرافی کوتاهی است، دیگر فصل‌های آن به دنیای نابینایان و چگونگی برخورد با آن می‌پردازد. کتابی که شاید خواندن آن بیش از آنکه برای نابینایان مفید باشد برای بینایان توصیه می‌شود تا با دنیای شگفت‌انگیز و ناشناخته آنها آشنا شوند.
فکر می‌کنید چرا اینقدر درباره نابینایی کم نوشته شده است؟
بسیاری از نویسندگان یا راغب نبودند یا جنبه‌های واقعی را ننوشته‌اند. بیشتر از همان افسانه‌ها و حکایات گفته‌اند تا چیز دیگر. متاسفانه در فیلم‌ها و سریال‌ها هم تصویر درستی از نابینایان داده نشده و همیشه اغراق شده بوده، به طوری که این اغراق اجازه نداده زندگی واقعی یک نابینا تصویر شود.

تنها فیلمی که دیده‌ام تصویر درستی ترسیم کرده بود، «رنگ خدا» آقای مجید مجیدی بود که اتفاقا پیش از ساخته شدن آن با ایشان دیدار داشتم. متاسفانه در اطراف نابینایان دائما خرافات هست و حرف‌هایی از این قبیل که حتما یک فرد نابینا به کسی بدی کرده که اینطور شده یا عقوبت کارش است یا وقتی از کنارت رد می‌شوند، آه می‌کشند که خدا را شکر که اینطور نیستیم. من می‌خواستم در این کتاب به همه چیز اشاره کنم، نه فقط یک زاویه بلکه از زوایای مختلف. در واقع مقایسه این گفته‌ها و افسانه‌ها با آن چیزهایی که در واقعیت رخ می‌داد.
فکر نوشتن این کتاب از چه زمانی به سراغتان آمد؟
از خیلی پیش‌ها، شاید از زمانی که من دچار یک تغییر بزرگ در زندگی‌ام شدم و لازم دانستم پیش از آنکه با جامعه نابینایان آشنا شوم، با مسائلی که پیرامونم می‌گذشت آشنا شوم و برای آنها توضیحی پیدا کنم و برای این همه توضیحاتی که هر روز باید به اطرافیانم بدهم بطور جدی کتابی بنویسم. یا بهتر است بگویم در واقع راهنمایی نامه‌ای بنویسم.

وقتی این فکر در من تقویت شد با نابینایان بیشتر صحبت کردم. بین نابینایان مشکلات مشترک و همین‌طور گله‌ها و خواسته‌های مشترکی مطرح بود و من احساس کردم نگارش این کتاب می تواند خدمت بزرگی به آنها باشد. فکر نوشتن این کتاب در واقع پیش از انقلاب و یک یا دو سال بعد از آن حادثه‌ای که برای من اتفاق افتاده بود و منجر به نابینایی‌ام شد به وجود آمد.
کی شروع کردید به نوشتن، چون خیلی از جزئیات زندگی‌تان در این کتاب آمده است؟
به شکل جدی 10-11 سال پیش شروع به نوشتن این کتاب کردم و هشت سال مداوم به شکل شبانه روزی روی آن کار کردم. در کنار نوشتن این کتاب کتاب‌های دیگری را هم مطالعه کردم. همینطور سفرهایی داشتم به مکان‌هایی که دلم می‌خواست در کتاب به آنها اشاره کنم.
چطور طی این سال‌ها اینهمه جزئیات یادتان مانده بود؟
همه مسائل را پیش رو داشتم و همه این اندیشه‌ها به همین قوت در من وجود داشت. البته بعضی از مسائل و موضوعات حین نوشتن اضافه می‌شد که تیتر آن را پس از آنکه مورد مطالعه قرار می‌دادم به دنبال جزئیاتش می رفتم. البته خاطرات شخصی من بعدها اضافه شد. در واقع این بخش در آخر کار اضافه شد.

به دلایل خاص به یادآوردن مطالب واقعا چیزی نبود که برای من سخت باشد. توشه کارم هم همین بود. حافظه نمی‌خواست. مشکلات را تمام و کمال می‌دانستم و همینطور که ویرایش می کردم ترتیب مطالب را مرتب می‌کردم. سپس با مشورت با دیگران به این نتیجه رسیدیم که سیستماتیک پیش برویم و خاطرات از کودکی مطرح شود تا راهنمایی برای نابینایان باشد. مشکلات هم بسیار زیاد بود.

خوشبختانه هنوز فکر می‌کنم این کتابی که چندین سال قبل نوشته شده همچنان به قوت خودش باقی است. گاهی می‌گویم برایم دوباره آن را بخوانند و لذت می‌برم. با این حال هر بار کم و کاست‌ها را می‌بینم. هرچند مشکلات نابینایان همان است و مردم هم رفتارهایشان همان است.

خیلی باایمان معتقدم قدمی را که من برای نابینایان برداشتم بعید است دیگر کسی حوصله داشته باشد و نظیر آن را بنویسد. کما اینکه صاحبنظران مرا خیلی مورد تشویق قرار دادند و برای من خیلی با ارزش‌تر از هر مدالی بود که مورد تشویق آنها قرار گرفتم. فکر می کنم از زمانی که من این کتاب را شروع کردم در جامعه هیچ اتفاقی نیفتاده، همان خواسته‌ها همان سوالات همیشگی از نابینایان و...

همیشه فکر می کنم این کتاب برای ابد خواهد ماند و کاربردی خواهد بود. برای اینکه این نسل ها از بین می روند و نسل‌های جدید می‌آیند و باز این ماجراها همینطور ادامه دارند و با این حال این کتاب جوابگوی آیندگان هم خواهد بود.
این کتاب بریل نشده است؟
چرا خوشبختانه بریل شده است. سازمان چاپ رودکی سازمان گسترده‌ای است که این کار را خودشان انجام دادند. خوشبختانه این انتشارات پیش از آنکه من بگویم پیش‌قدم شدند و این کتاب را به خط بریل تبدیل کردند که در چهار جلد منتشر شده است. چون همانطور که می‌‌دانید مطالب بریل درشت‌تر است.

کتاب «آن سوی تاریکی» به استان‌های مختلف و مراکز و ان جی‌او‌ها فرستاده شده و آنها می‌‌توانند از این کتاب استفاده کنند. هرچند من این کتاب را برای بینایان نوشته‌ام چرا که آنها هستند که باید با مسائل نابینایان آشنا شوند وگرنه نابینایان که خودشان مسائل خودشان را می‌دانند و طرز فکر جامعه را می‌شناسند. به جز برخی بخش‌ها که با خود نابینایان صحبت کردم بقیه بخش ‌ها را برای مردم نوشتم.
در نوشتن کتاب چقدر از دیگران کمک می‌گرفتید و اصلا چطور متوجه شدید که می‌توانید بنویسید؟
من از دوران نوجوانی همیشه چیزهایی می‌نوشتم. درباره این کتاب باید بگویم بخش‌های مختلف آن را به صورت یادداشت‌هایی با خط درشت‌تر می‌نوشتم و کاغذها را علامت می‌گذاشتم. سعی می‌کردم با خط منظم بنویسم هرچند که چهار دستیار داشتم.

بعضی وقتها همه یادداشت‌ها را به صور ت کامل نمی‌نوشتم بلکه تنها اشاره‌ای می‌کردم که بعدا یادم بماند که باید آن را کامل کنم. طی این سال‌ها دستیارانم بسیار به من کمک کردند و مطالب را خط به خط خواندند. خطی که در برخی مواقع مثل نسخه دکترها بود. آنها جمله سازی می‌کردند و بعد من آن را چک می کردم.
ضبط نمی‌کردید؟
عادت به ضبط کردن نداشتم با اینکه می‌دانستم ضبط خیلی کارها را آسان می‌کند و شاید خیلی بهتر هم می‌بود. دلم می‌خواست خودم بنویسم. بارها و بارها این مطالب را نوشته و ویرایش می‌کردم.
چرا هیچوقت بریل یاد نگرفتید؟
متاسفانه نتوانستم این کار را انجام بدهم. خیلی‌ها بودند که در سن من نابینا شدند و توانستند، اما من خودم را در این زمینه کم‌هوش یافتم. البته یاد گرفتن بریل کار خیلی آسانی نیست و برای افرادی که از کودکی نابینا هستند کلاس‌هایی می‌گذارند که در آنها روی تقویت حس لامسه کار می‌شود.

آزمایش اشیاء و پارچه و بافت تمرین می‌شود تا اینکه این انتقال به ذهن اتفاق بیفتد. البته یک مسئله دیگر هم هست و آن اینکه چون من همسر و دو فرزند داشتم نمی‌خواستم سکوت کنم و وقتم را صرف یادگرفتن بریل کنم و در خانه فضای غم و سکوت ایجاد کنم و خودم را در گوشه‌ای حبس کنم.

دلیل دیگر من این بود که نمی‌توانستم از طریق خط بریل به معلومات خودم که چند زبان هم می‌دانستم اضافه کنم، اما امروز به این نتیجه رسیدم که شخص نابینا باید مستقل باشد و همه نیازهایش را خودش برطرف کند. باید خط بریل بداند که اگر خواست یادداشتی بنویسد، تلفنی یادداشت کند و... بتواند خودش به تنهایی بنویسد و بعدا آن را بخواند. اگر من نتوانستم کتمان نمی‌کنم.
بودجه‌ای برای همکاری دستیاران به شما داده شد؟
اصلا. من در این راه میلیون‌ها تومان پول خرج کردم. به هر حال این کتاب هم کتابی بود که ناشر برای صفحه‌بندی، طراحی، گرافیک و چاپ و نشر آن خیلی هزینه کرده بود. ناشر فکر می‌کرد ارزش این کتاب آنقدر هست که بهترین چاپ را برایش در نظر بگیرند. کاور و روی جلد خیلی هزینه‌بر شد و به همین دلیل قیمت کتاب 30 هزار تومان شد، اما در چاپ بعدی قطعا قیمت کتاب خیلی ارزان‌تر خواهد شد.

اتفاقا یکی از مسائلی که برای من مطرح شد، همین قیمت بالای کتاب بود که ناخواسته مخاطب را پس می‌زند. ببینید من از انتشار این کتاب فکر تجاری نداشتم که قصه پولسازی بنویسم هرچند نام من رل بزرگی بازی می‌کند. من از همان ابتدا می‌دانستم مساله نابینایان ممکن است خیلی مورد دلخواه مردم نباشد و خیلی‌ها به خواندن همان «قصه‌ی من» اکتفا ‌کنند. خیلی افراد کمی کتاب را عمیق خوانده‌اند. به هر حال خوشبختانه از چاپ اول این کتاب که 3000 جلد بود تنها 500 نسخه تا چند ماه پیش باقی مانده است. امیدوارم چاپ بعدی کتاب که بسیار بسیار ارزان تر است بیشتر مورد استقبال قرار بگیرد.
بعضی از قسمت‌های کتاب بسیار جسورانه به نظر می‌رسد. چطور توانستید برخی از خاطرات تلختان را اینطور راحت بازگو کنید؟
برخی از شیوه بیان خاطرات من به این نتیجه رسیدند که در نوشتن من نوعی انتقام‌جویی وجود داشته است. اما واقعیت این است که بعد از جدایی همسرم از من به دلیل نابینا شدنم، من و بچه‌هایم خیلی ضربه خوردیم.

من فورا به خاطر هنری که داشتم توانستم بعد از این ماجرا خودم را جمع وجور کنم، اما اگر کسی جای من بود و هنری نداشت آنوقت چه می‌شد؟ الان استقلال کامل کاری دارم و آن ماجرا تاثیر زیادی روی من گذاشت. خوشحالم که در این کتاب با صداقت هرچه تمام تر برخورد کردم. هرچند می‌دانم عده‌ای از خوانندگان صرف کنجکاوی درباره زندگی من این کتاب را خریدند و فقط همان بخش‌ها را خواندند.
شنیده‌ام در حال نوشتن کتاب دیگری هستید. آن کتاب درباره چیست؟
آن کتاب «سرگذشت آواز من» نام دارد که برای من بسیار دوست داشتنی است و درباره زندگی موسیقایی من است. در این کتاب از رفتن من به هنرستان موسیقی و معلم‌هایی که داشته ام خاطرات گفته شده‌اند تا سال‌های پرکار موسیقی من. هنوز هم من سعی می‌کنم که با هعمان کیفیت موسیقی‌ام را کار کنم.الان در سفرهای خارجی که برای کنسرت‌های مختلف در دنیا دارم جلساتی را هم برای معرفی کتاب برگزار می‌کنیم





نوشته شده در یکشنبه 89/11/17ساعت 3:36 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |

«کبوترها و بازها»


«کبوترها و بازها» مانند دیگر رمان‌های گراتزیا دلدا این نوبلیست ایتالیایی از جمله «سرزمین باد»، «نللا زورو»، «الیاس پورتولو» و «لولتیما» در عین واقع گرایی حاکی از پیوند عمیق میان آدم ها و فضاها و در واقع وابستگی شخصیت‌ها به بناها و مکان‌هاست؛ چیزی که دلدا را به «نویسنده رمان‌های محیطی (یا فضایی)» معروف کرده بود.
بهمن فرزانه کتاب «کبوترها و بازها» را از ایتالیایی به فارسی برگردانده و نشر ثالث آن را در مجموعه «ادبیات جهان» خود منتشر کرده است. شخصیت پردازی موشکافانه و ستایش انسان و زندگی در بستر داستانی جذاب از بارزترین ویژگی آثار «گراتزیا دلدا» است.
«کبوترها و بازها» تازه‌ترین کتابی است که فرزانه از دلدا ترجمه کرده است. داستان درباره عشق دختر و پسر جوانی به یکدیگر است که گرفتار سنت‌ها و تعصبات رایج جامعه شده‌اند. دختر با وجود علاقه‌اش به پسر برای ازدواج با مردی تحت فشار است. پسر از دوری او بیمار می‌شود و اطرافیانش به این فاجعه خیره می‌شوند و سکوت می‌کنند. پسر بیمار و بیمارتر می‌شود...
در بخشی از این کتاب می خوانیم: «چهره‌اش را رو‌ به تاق گرفت و فکر کرد: همه چیز خاتمه می‌یابد. همان بهتر که ازدواج کند و از این‌جا برود. ...برای من چه فرقی می‌کند؟ به هر‌حال هنوز در جهان کسانی وجود دارند که برای من ارزشی قائل هستند. کسانی که برای من، گل می‌فرستند...»
گراتزیا دلدا (نام کوچک و بزرگ او در فارسی «گراتسیا» و «دلدا» هم نوشته شده است) در ?? سپتامبر ???? در شهر نوئورو و در جزیره ساردنی از خانواده‌ای متوسط به دنیا آمد. زنان در جامعه قرن نوزدهمی آن زمان وضعیت مناسبی برای تحصیل و فعالیت اجتماعی نداشتند؛ برای همین «دلدا» تنها تا سوم ابتدایی تحصیل کرد اما علاقه او به مطالعه راهش را به کتاب‌خانه بزرگ عمه‌اش کشاند تا در آنجا و زیر نظر یک معلم خصوصی، تحصیلات خود را ادامه دهد و آثار نویسندگان و شاعران ایتالیایی، فرانسوی و روس را مطالعه کند.
زندگی خانوادگی او در دوران نوجوانی و جوانی روز به روز سخت‌تر می‌شد. پدرش در حال ورشکستگی بود و یکی از برادرانش، سانتوس، به مشروب‌خواری رو آورده بود و دیگری، آندرئا به جرم ضرب سکه تقلبی و جرائم دیگر مدتی در زندان به‌سر برد. با این وجود دلدا شروع به نوشتن کرد و در ?? سالگی نخستین داستان کوتاهش را به نام «خون کسی از اهالی ساردنی» برای یکی از مجلات رم فرستاد که در آن مجله منتشر شد.
این نویسنده در آخرین سال‌های قرن نوزدهم، ????با انتشار نخستین رمانش، «راه خطا» به شهرت رسید. او خیلی زود به نویسنده‌ای پر کار تبدیل شد و در فاصله سال‌های ???? تا ???? تقریبا هر سال یک کتاب منتشر کرد تا این که در سال ???? برنده جایزه نوبل ادبیات شد. تا کنون هیچ زن ایتالیایی دیگری نتوانسته است این جایزه را به دست بیاورد.
آخرین کتابی که در زمان حیاتش منتشر شد، «کلیسای مریم منزوی»، داستان زن جوانی است که سرطان دارد. گراتزیا دلدا خود نیز در ?? اوت ???? بر اثر ابتلا به بیماری سرطان درگذشت. چند ماه پس از مرگ او پسرش ساردوس مرد و کمی بعد پسر دیگرش فرانتز نیز از دنیا رفت. اما به هر حال فرزندان فرانتز نامه‌ها و دست‌نوشته‌های او را حفظ کردند و هم‌اکنون نسخه‌های دست‌نویس آثار او در موزه شهر نوئورو نگهداری می‌شود و آثار او در کتاب‌خانه ملی رم موجود است.
تاکنون آثار زیادی از این نویسنده توسط بهمن فرزانه به فارسی ترجمه و در ایران منتشر شده است. فرزانه پیشتر ?? کتاب از این نویسنده ایتالیایی را به فارسی ترجمه کرده است که برخی از آن‌ها عبارتند از «وسوسه»، «مریم منزوی»، «کبوترها و بازها»، «سرزمین باد»، «رقص گردنبند»، «راه خطا»، «راز مرد گوشه‌گیر»، «خاکستر»، «حریق در باد زیتون»، «پیچک»، «پس از طلاق» و «الیاس پورتولو».


نوشته شده در یکشنبه 89/11/17ساعت 3:33 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |

وقتی نیچه گریست
When nietzsche wept


نویسنده : اروین یالوم
مترجم : سپیده حبیب
انتشارات : کاروان
476 صفحه

داستان از آنجا آغاز می شود که "لو سالومه" در حال نگارش نامه ای برای دکتر بروئر است تا دیدار و قرار ملاقاتی با او داشته باشد و ضمن این دیدار راز تنهایی و البته جنون خودکشی را که در ذهن و روان نیچه پرورش یافته با این پزشک باتجربه در میان بگذارد تا بلکه نیچه را درمان کند. اما دکتر بروئر که ابتدا از درمان نیچه و درگیر شدن با ناخوشی های روانی او امتناع می کند خود درگیر ماجرای عشقی و دلبستگی به یکی از زنان بیمار خود است و کابوس ها و رویاهای پریشان احوالی در رابطه با این عشق مشاهده می کند. بطوریکه بیننده در تمام طول فیلم بارها و حتی به طرق غافلگیر کننده ای درگیر رویاها و ضمیر ناخودآگاه دکتر بروئر می شود.
در ادامه برخورد و گفتگوهای نیچه با دکتر یوزف بروئر است که به نوعی همکار و هم دروه "زیگموند فروید" نابغه روانشناسی قرن بیستم به شمار می آید. بدانگونه که در داستان آمده گویا "فروید" تحت تاثیر الهامات و آموزه های دکتر بروئر و نیچه بعدها موفق به ابداع سبک روان درمانی مشهور خود و بازیابی ضمیر ناخودآگاه مراجعین و بیمارانش می گردد...

"فریدریک ویلهلم نیچه" فیلسوف قرن ?? آلمان جمله مشهوری داشت بدین مضمون که "خداوند مرده است"... او که بنیانگذار فلسفه "نهیلیسم" بود در زمان زندگی و حتی پس از مرگش با آثاری که از خود برجای گذاشت تاثیر بسزایی بر فیلسوفان و متفکرین قرن ?? و ?? از جمله فیلسوفان اگزیستانسیالیست اروپا داشت. بطور خلاصه فلسفه "نهیلیسم" نیچه را می توان بدین ترتیب بیان نمود که او با بی اعتبار انگاشتن فلسفه "خیر و شر" به عنوان موضوع علم اخلاق از دوران مابعد سقراط در تاریخ فلسفه تمامی دستاوردهای تفکر فلسفی در اروپا را نه دلیل و منطقی در اثبات وجود امر مطلق ( خداوند ) بلکه صرفا ادله ای در اثبات یا انکار "نیکی و پلشتی" یا همان "اهورامزدا و اهریمن" می انگارد. از دیگر نکات فلسفه نیچه اعتقاد به ظهور ماهیتی تحت عنوان "ابرانسان" با تعریف خاص خود و همینطور فلسفه "اراده معطوف به قدرت" است... نیچه از اصطلاح ابر انسان در کتاب مشهور خود "چنین گفت زرتشت" بارها و بارها استفاده کرده است.

تمامی گفتگوهایی که بین نیچه و دکتر بروئر انجام می شود غیر واقعی است. البته دیالوگ های نیچه در کتاب همگی از سخنان نیچه در کتابهاش است که توسط نویسنده کتاب اروین یالوم گردآوری شده تا در گفتگوی تخیلی نیچه با یکی از شخصیت های اصلی کتاب یعنی دکتر بروئو استفاده شود. در ضمن آشنایی لو سالومه با فروید نیز واقعی می باشد.

ترجمه کتاب بسیار خوب انجام گرفته و تصویر انتخابی برای جلد هم عکس واقعی است که نیچه همراه دو دوست خود یعنی پاول ره و لو سالومه در حدود 130 سال پیش گرفته بوده است و انتخابش به جاست. البته طرح جلد اصلی کتاب هم فوق العاده ست. (نسخه صلی کتاب)
ان کتاب جزو بهترین کتابهایی بود که در سال 1388 خوندم.

جملاتی از کتاب :
" آخرین پاداش مرده، این است که دیگر نمی میرد."

"شاید یک مرد، تنها با مرد بودن می تواند زنانگی وجود یک زن را آزاد کند."

"ازدواج نباید زندان باشد، بلکه باید باغی باشد که چیزی برتر در آن کشت می شود."

"بی حساب بچه دار شدن اشتباه است، بچه دار شدن برای کاستن از تنهایی خویش غلط است، هدف دار کردن زندگی با تولید چون خودی، اشتباه است. و اشتباه است اگر با تولید مثل، درصدد رسیدن به جاودانگی باشیم."

"باید طوری زندگی کنیم که انگار آزادیم. گرچه نمی توانیم از سرنوشت بگریزیم. ولی باید با آن درگیر شویم. باید پیشامد سرنوشت مان را اراده کنیم. باید به تقدیرمان عشق بورزیم."

"اگر نتوانیم تنهاییمان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست."


نوشته شده در یکشنبه 89/11/17ساعت 3:32 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |

«سنگ‌ خورشید»؛ کلیات اشعار اکتاویو پاز به همراه زندگینامه‌ی مختصر وی
مترجم: ابولقاسم اسماعیل پور

(این زندگینامه، خلاصه‌ای از مقدمه‌ی کتاب است. مقدمه، تألیف الیوت واین برگر دوست و شاگرد پاز و مترجم آثارش به انگلیسی‌ست)

تحریریه‌ی وازنا

?

اکتاویو پاز در ?? مارس ???? در مکزیکوسیتی چشم به جهان گشود. پدرش مبارزی دورگه بود که در انقلاب مکزیک شرکت داشت و زاپاتا را در ایالات متحده معرفی کرد. پاز در سال ???? در هفده سالگی برای نخستین بار در مجله‌ای به نام برندال (Barandal) انتشار اشعارش را آغاز کرد. دو سال بعد اولین کتاب‌اش ماه وحشی (Savage moon) را منتشر کرده مجله‌ی دیگری به نام دفترهای دره‌ی مکزیک دایر کرد. در سال ???? در دومین همایش بین‌المللی نویسندگان ضد فاشیست با شاعرانی همچون سرنودا، رافائل آلبرتی و تریستان تسارا آشنا شد. در سال ???? به مکزیک بازگشته ستون سیاسی روزنامه‌ی کارگری ال‌پاپیولا را برعهده گرفت. ویراستار گزینه‌ی شعر اسپانیا شد و سومین مجله‌اش کارگاه را به راه انداخت. در ???? با مشارکت یک تن دیگر انتشار گزینه‌ی‌ شعر «درخت غار» را برعهده‌گرفت. در سال ???? در تأسیس مجله‌ی فرزند اسراف‌کار کوشید. اکتاویو پاز در ???? با بورس تحصیلی گاگن‌هایم رهسپار ایالات متحده شد. در نیویورک و سن‌فرانسیسکو زیست، شعر امریکای شمالی را کشف کرد تا بعدها در سال ???? در کتابی به نام «هزارتوی انزوا» که اولین کتاب نثر اوست انتشارش دهد. پاز، در ???? به پاریس رفت و در آن‌جا با آندره برتون دوستی صمیمانه‌ای برقرار کرد. سال بعد در ????، به وزارت امور خارجه‌ی مکزیک پیوست و بیش از ?? سال در پاریس، نیویورک، سن‌فرانسیسکو، ژنو و دهلی‌نو به کار پرداخت. در ???? مجموعه اشعار «آزادی مشروط»، در ????، «هزارتوی انزوا» و در ???? یکی از مهم‌ترین کتاب‌هایش، شعر منثور اسپانیا، به نام «عقاب یا خورشید» را به چاپ سپرد. در آغاز دهه‌ی ???? اشعار «بذرهای یک سرود»، «فصل خشونت‌بار» و «گزینه‌ی شعر مکزیک برای یونسکو» را منتشر کرد.
در ???? کتاب مهم او در زمینه‌ی شعر و شاعری، کمان و چنگ انتشار یافت. در سال ????، به رغم نظر ویراستاران و ناقدان، شعر دوره‌ی اولیه‌ی پاز به نحو چشمگیری به پایان می‌رسد و دوره‌ی پسین با انتشار منظومه‌ی بزرگ‌اش «سنگ آفتاب» آغاز می‌شود. «سنگ آفتاب» به همراه «هزارتوی انزوا»، پاز را به شهرت جهانی می‌رساند. «سنگ آفتاب» در طی سالیان به دست شاعران گوناگونی همچون موریل روکیسر، بنژامین پره، گیورگی سومیلو و آرتور لوندکویست به زبان‌های اروپایی ترجمه شد. هم‌زمان در ???? پاز کار جدی خود را در مقام مترجم با ترجمه‌ی جاده‌های باریک اثر باشو آغاز کرد. ترجمه‌ی آثاری از ویلیام کارلوس ویلیامز، آپولینر، پسوا و چهار شاعر سوئدی به صورت کتاب‌های مستقل و نیز اشعار بسیاری از شاعران فرانسوی، انگلیسی، چینی و ژاپنی از کارهای اوست.
اکتاویو پاز در سال ???? به مقام سفارت مکزیک منصوب شد و به هند رفت. در آن‌جا با ماری خوسه ترامینی آشنایی به هم زد و با او ازدواج کرد. خود گفته است این مهم‌ترین رویداد زندگی‌ام پس از تولد بوده است. در همین هنگام مطالعات خود را درباره‌ی هنر و فلسفه‌ی هند آغاز کرد. در این دهه، پاز، هشت مجموعه شعر، کتاب‌هایی درباره‌ی لوی اشتروس و مارسل دوشان و شش مقاله درباره‌ی هنر، ادبیات، فلسفه و سیاست به چاپ سپرد که از میان آن‌ها جریان متناوب (alternative current) و پیوندها وگسست‌ها (conjunctions and disconjunctions) را می‌توان نام برد. در همین سال‌ها، او ویراستار گزینه‌ی شعر معاصر مکزیک «شعر حرکت» (poetry in motion) بود. سال ???? برای اعتراض به کشتار دانشجویان در تظاهرات مکزیکوسیتی، قبل از شروع بازی‌های المپیک، از مقام دولتی استعفا داد. در طول بیست سال بعد پاز، در دانشگاه‌های کمبریج، تگزاس و هاروارد به تدریس پرداخت. در ???? به مکزیکی بازگشت و ماهنامه‌ی پلورال (plural) را منتشر کرد. پس از رخنه‌ی دولت در این ماهنامه در ????، اغلب همکاران روزنامه‌نگارش ماهنامه‌ی دیگری را به نام «بازگشت» به راه انداختند (و البته به سردبیری پاز). این ماهنامه از آن زمان تاکنون (سال نگارش کلیات اشعار پاز به انگلیسی، ????) به کار خود ادامه داده و بی‌تردید در شمار مهم‌ترین مجلات روشنفکری امریکای لاتین است. پاز در طول دهه‌ی ????، علاوه بر سردبیری دو مجله و تدریس در ایالات متحده آثار دیگری نیز منتشر کرد از جمله تحلیل شعر خاویر بیوروتیا، گزینه‌ی نوشته‌های شارل فوریه و... همچنین به ارائه‌ی سخنرانی‌هایی درباره‌ی رمانتیسم، هنر آوانگارد و دیگر مسائل مبادرت ورزید.
در دهه‌ی ???? پاز در سراسر جهان به تدریس و سخنرانی پرداخت و به طور مداوم در تلویزیون مکزیک برنامه داشت. در همین ایام کتاب قطوری درباره‌ی سورخوانا دلاکروس، شاعر مکزیکی قرن ??، سه مجموعه مقاله، کتابی سه جلدی درباره‌ی تاریخ، هنر و ادبیات مکزیک و تفسیری درباره‌ی سیاست بین‌المللی معاصر به نام «زمانه‌ی ابری» (ترجمه‌ی انگلیسی این اثر تحت عنوان one earth,four or five worlds چاپ شده است) منتشر کرد. در ????، پس از یازده سال مجموعه شعر «درخت درون» را به چاپ سپرد. مترجم مجموعه‌ی کامل اشعار پاز به انگلیسی، الیوت واین برگر، در ادامه می‌گوید: انتشار مجموعه‌ی کامل اشعار یک شاعر خارجی حتی از یک دوره‌ی خاص به انگلیسی به ندرت اتفاق می‌افتد. در ویراست مجموعه‌ی حاضر به‌رغم بی‌میلی پاز تصمیم گرفتم هیچ شعری را از قلم نیاندازم... مترجم فارسی اثر، ابوالقاسم اسماعیل‌پور است. وی شعرها را از مجموعه‌ی اشعار سی‌ساله‌ی پاز با ترجمه‌ی انگلیسی الیوت واین برگر، دوست و شاگرد نزدیک پاز اصل قرار داده است. گفتنی‌ست اکتاویو پاز در ???? برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات شد و در ? دسامبر همان سال به هنگام دریافت جایزه‌ نطق مهمی با عنوان «در جست‌و جوی اکنون» ایراد کرد. پاز در سال ???? درگذشت.
مجموعه‌ی کامل اشعار پاز، تحت عنوان «سنگ خورشید»، در دو جلد، با ترجمه‌ی ابوالقاسم اسماعیل‌پور و به همت نشر اسطوره در سال ???? منتشر شده است.

نوشته شده در یکشنبه 89/11/17ساعت 3:31 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |

بهرام بیضایی و «جدال با جهل»


«جدال با جهل» گفت‌وگوی نوشابه امیری با کارگردان و نمایشنامه‌نویس ایران، بهرام بیضایی است که از منظری نو به کندوکار زندگی و اندیشه او پرداخته است.


تاریخ شفاهی بهرام بیضایی در گفت وگو با این هنرمند توسط نوشابه امیری با عنوان «جدال با جهل» به تازگی از سوی نشر ثالث منتشر شده است. بهرام بیضایی کارگردان سینما و تئاتر و نمایشنامه نویس و فیلمنامه نویس است. او علاوه بر کارگردانی و نمایشنامه نویسی، در سینما عرصه های دیگری چون تدوین، ساخت عنوان بندی و تهیه کنندگی را هم تجربه کرده است. رگبار، چریکه تارا، مرگ یزدگرد، باشو غریبه کوچک، شاید وقتی دیگر، مسافران و سگ کشی از مهم ترین آثار سینمایی وی هستند.
بهرام بیضایی ? دی ماه ???? در تهران به دنیا آمد. خانواده اش اهل کاشان و آنگونه که خود بیضایی نوشته در کار تعزیه بودند. او تحصیلات دانشگاهی اش را در رشته ادبیات ناتمام گذاشت و در سال ???? به استخدام اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند درآمد. در سال ???? به اداره هنرهای دراماتیک که بعدها به اداره برنامه های تئاتر تغییر نام داد منتقل شد.

نوشته شده در یکشنبه 89/11/17ساعت 3:29 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak