دانلود و نقد کتاب
تأثیر عاطفی فراق و طلاق همینگوی بر «تپههایی چون فیل سفید» «تپههایی چون فیل سفید» از آن داستانهایی نیست که شروع، وسط و پایان داشته باشد. همینگوی آنقدر اطلاعات میدهد که خواننده خود نتیجه گیری کند. کل داستان از گفتوگوی دو عاشق تشکیل شده و در پایان خواننده بیشتر سؤال دارد تا جواب. ارنست همینگوی نویسنده بینظیری بود. کسانی که آثار او را مطالعه میکنند در تلاشاند برداشت خود از داستان را بیابند و در پایان، طبیعیتاً دربارهء خود همینگوی و زندگیاش به نتیجهگیریهایی میرسند. همینگوی زندگی سختی داشت، سرشار از سلحشوری و ناکامی. بعضی از این تجربیات مبنای بزرگترین آثار او بوده است. این مقاله تأثیر دوری از پائولین و طلاق از هَدلی را روی این داستان همینگوی تحلیل میکند. قبل از نوشتن «تپههایی چون فیل سفید»، همینگوی و زنش هَدلی و پسرشان بامبی مقیم پاریس شده بودند. در دوران اقامت در پاریس، هدلی و ارنست همینگوی با زنی به اسم پائولین فایفر آشنا شدند. پائولین بیشتر دوست هدلی بود تا همینگوی. در ابتدا چندان توجهی به همینگوی نمیکرد، به نظرش او تنبل بود و تن به کار نمیداد. بعداً این دو عاشق هم شدند و با هم رابطه برقرار کردند. به محض این که هدلی از رابطهشان مطلع شد، همینگوی درخواست طلاق کرد. هدلی به یک شرط با طلاق موافقت کرد: پائولین و همینگوی صد روز از هم دور باشند. بعد از صد روز اگر هنوز عاشق یکدیگر بودند، هدلی با طلاق موافقت خواهد کرد. این دورانِ دوری، تأثیر نازدودنی در زندگی و آثار همینگوی گذاشت. در طول این جدایی، همینگوی دست به کار مجموعهء داستانهای کوتاهی شد به نام "مردان بدون زنان". همینگوی میگوید: «عنوان کتاب اشاره به فقدان تأثیر لطیف رنانه در داستانهاست.» غیر از این مجموعه، یک داستان کوتاه هم به اسم «تپههایی چون فیل سفید» نوشت. داستان با گفتوگوی یک زوج در کافهای در ایستگاه قطار شروع میشود. خواننده زود متوجه میشود که این زوج فقط وقت گذرانی میکنند. با این حال ارجاعات متعددی خواننده را به آنجا میرساند که مصرف الکل برای این دو نوعی نوشدارو است. در پاراگراف آغازین، این زوج از قطار پیاده شدهاند. میخواهند چیزی بنوشند. ممکن است مشروبی بخورند ولی مرد پیشنهاد میکند آبجو بنوشند و تأکید میکند "بزرگ". اینجا نشان میدهد که این زوج با چیزی جدی دست و پنجه نرم میکنند. در پاراگراف 87 که دختر دیگر نمیخواهد حرف بزند، میپرسد که آیا میتواند یک آبجو دیگر بخورد. ماهیت بشر پرهیز از مشکلات است، همین کاری که این زوج میکنند. مردم چرا مشروب میخورند؟ میخواهندخود را به چیزهایی وابسته کنند تا از عهدهء مشکلات بر بیایند. در مورد همینگوی، او در زمرهء بسیاری از نویسندههای الکلی بود. حتی گفته است: «همهء نویسندههای خوب نویسندههای عرقخورند.» به اوضاع و شرایطی که همینگوی این داستان را نوشت که نگاه کنیم میبینیم بسیار افسرده بوده است. به قدری از نظر عاطفی دچار افسردگی شده بود که با خود عهد کرده بود اگر اوضاع عشقیاش تا کریسمس سر و سامان نیابد، خودکشی کند. در مورد طلاق از هدلی، او را گناهکار میدانستند. با انتقاد و طرد پدر و مادرش مواجه شده بود. والدینش کارهای ادبی او را تأیید نمیکردند. مادرش حتی دربارهء یکی از آثار او گفته بود «یکی از کثافتترین کتابهای سال.» داستان حاکی از آن است که به عقیدهء آمریکایی و جیگ بچهدار شدن، در رابطهشان مساله ایجاد میکند. باوجودی که هر دو موافقاند که بچه مشکل آفرین است، استدلالهایشان بسیار متفاوت است. تصویرپردازی و گویشی که در این داستان توصیف شده است، از لحاظ تأثیر گذاری بر تفاوت بنیادی استدلال این دو است. چشمانداز همینگوی با لحن گفتوگوها تغییر میکند. در یک صحنه، یک طرف ایستگاه ِ قطار دیده میشود که خشک و بیآب و علف است، در حالی که در طرف دیگر مزرعه غلات است و پر درخت. علاوه بر چشمانداز، گفتوگوها اینطور نشان میدهد که اگر سقط انجام شود دوباره خوشبخت خواهند شد. در پاراگراف 50 مرد میگوید «تنها چیزی که ناراحتمان میکند همین است. این تنها چیزی است که ما را غصهدار کرده.» وقتی همینگوی عاشق پائولین شد، میخواست به زندگی زناشوییاش با هدلی ادامه بدهد. عاشق هر دو بود و دلش میخواست هر دو را برای خود نگه دارد ولی میدانست که حفظ ارتباط توام با خوشبختی غیر ممکن است. بازی روزگار آن که مثل سقط جنین نمادین، اینجا هم فرد باید بالاخره انتخاب کند. این انتخاب تقریباً شبیه اولتیماتوم بود. اگر "کورتاژ" انجام نشود، خیلی ساده، رابطه هم به انتها میرسد. از طرفی، به خواننده این احساس دست میدهد که رابطهء جیگ و آمریکایی بدون موضوع سقط هم به مشکل برخورده بوده است. هم در داستان و هم در زندگی ِ همینگوی، یکی از آنها باید برود. همینگوی در طول آن صد روز فراق، نامهای به پائولین نوشت و جدایی را با سقط جنین مقایسه کرد. نوشت: «به نظرم وقتی دو نفر همدیگر را بینهایت دوست دارند و در همه حال به هم احتیاج دارند، و بعد از هم دور میشوند، عملکرد این وضع به همان بدی سقط جنین است.» دید همینگوی نسبت به زنان مبهم است. از طریق زنانی که همینگوی جذبشان میشد و فرمانبرداری کاراکترهای زن داستانهای او، میشود به دید او پی برد. همینگوی تمایل داشت مدام همسر عوض کند. بعضیها حتی عقیده دارند که همینگوی از سر نیاز مالی سراغ رابطه با زنان میرفت. او به بسیاری از دوستانی که کمکش کرده بودند، پشت کرد. هَدلی، که همینگوی او را ساده و بیتجربه توصیف کرده است، بعد از آنهمه حمایت مالی و وفاداری نسبت به همینگوی، باید احساس خیانتدیدگی کرده باشد. هدلی فقیر نبود ولی به ثروتمندی پائولین هم نبود. هدلی از اندوختهای که داشت در جهت حمایت مالی از همینگوی استفاده کرد. او مدعی بود که همینگوی هرگز بدون او نمیتوانست به جایی برسد. وقتی دنبال معنی "فیل سفید" میگردید، یک معنی آن، چیز کم ارزش یا بیارزش است. اگر همین معنی را در مورد ارتباط هدلی و همینگوی به کار ببریم، الگوی مشابهی را دنبال خواهد کرد. که او دیگر برای همینگوی ارزشی نداشت. معنی دیگر "فیل سفید" آن است که موضوع برای صاحبش دیگر ارزشی ندارد ولی برای دیگران ممکن است با ارزش باشد. در این داستان کوتاه، کاملاً واضح است که موضوع نگهداشتن بچه، برای یکی از طرفین بسیار مهمتر از آن یکی دیگر است. دختر منفعل است و ظاهراً میگذارد آمریکایی برای هر دو تصمیم بگیرد. در پاراگراف 58 دختر میگوید: «و اگر این کار را بکنم تو خوشحال میشی و همه چیز مثل سابق میشه و تو دیگر من را دوست میداری؟» همچنین در پاراگراف 68 میگوید: «آها، آره، ولی من نگران خودم نیستم. این کار را میکنم و بعد هم همه چیز درست میشه.» به نظر تصمیم جیگ در مورد سقط جنین روشن نیست. این دو اظهار نظر حکایت از آن دارد که جیگ دیگر پیامد این وضعیت را فهمیده است، انگار که از پیش برایش تعیین شده باشد. پائولین نیز به سناریوی مشابهی تن داده بود الا این که او بیشتر مطابق طرح کلی ِ استیصال ِ ناشی از ترس از دست دادن همینگوی عمل میکرد؛ «او برای مادر بودن ساخته نشده بود، همیشه تحت فشار بود که انتخاب کند که با همینگوی باشد یا با بچهها. او ارنست را انتخاب کرد، تلاش کرد او را از دست ندهد، و بچههایش را اغلب با پرستار ول میکرد، یا پیش پدربزرگ و مادربزرگشان در پیگوت میگذاشت یا پیش خاله ویرجینیا بودند» (وبستر). به نظر بسیاری از خوانندگان آثار همینگوی، او مردی لوس و بینهایت خود محور بود. این داستان دو دیدگاه را بررسی میکند، یکی از دید آمریکایی دیگری دید دختر. همینگوی و آمریکایی در ویژگیهای شخصیتی اشتراک دارند. کاملاً مشخص است که فقدان معاشرت با زنان تا حدودی در پس ِخلق «تپههایی چون فیل سفید» قرار گرفته است. برای فهم کامل این داستان، دانستن تاریخچهء زندگی همینگوی و موضوعاتی که در زمان نوشتن داستان با آن سر کله میزد اهمیت دارد. با خواندن این داستان، خواننده در مورد شخصیت همینگوی و مضمون جنجالیاش، شناخت پیدا میکند. منبع:سایت جن و پری
Design By : Pichak |