سفارش تبلیغ
صبا ویژن

































دانلود و نقد کتاب

شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا ؟
گر چه عمری به خطا دوست خطابش کردم !
منزل مردم بیگانه چو شد خانه ی چشم
آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
غرق خون بود و نمی مرد ز حسرت فرهاد !
خواندم افسانه ی شیرین و به خوابش کردم !
دل که خونابه ی غم بود و جگر گوشه ی درد
بر سر آتش جور تو کبابش کردم !
زندگی کردن من مردن تدریجی بود !
آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم


نوشته شده در جمعه 89/2/24ساعت 10:13 صبح توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |


Design By : Pichak