دانلود و نقد کتاب

خاموشى دریا

نوشته : ورکور
منبع : شرق


ورکور _ خاموشى دریا (????)
سکوت دریا اثر فرکورس (????- ????) اولین کتابى بود که در شمارگان دویست و پنجاه نسخه در انتشارات زیرزمینى مینویى چاپ شد. این موسسه مهم ترین سازمان انتشاراتى نیروى مقاومت بود که در سال ???? توسط ورکور و پیر د لسکور تاسیس شد. ژان فرکورس که در حقیقت ژان برولر نام داشت، اسم این انتشارات را در حالى انتخاب کرد که زندگى اش در خطر بود. البته حالا طبیعى است که فکر کنیم، کتاب خاموشى دریا بیش از ارزش ادبى، معنایى تاریخى و احساساتى دارد، ولى اشتباه مى کنیم، نباید همین طورى یک فکر بکنیم!





سوژه بسیار ساده است. در سال ???? یک افسر آلمانى در منزل یکى از اهالى یک دهکده در فرانسه اشغال شده سکنى مى گزیند. هر شب به زبان فرانسوى با میزبانان خود صحبت مى کند که البته آنها جوابش را نمى دهند. آن دو؛ یک پیرمرد و خواهرزاده اش با سکوت، مقاومت خود را در مقابل اشغالگر (که تا حدودى شبیه ماجراى گاندى در مقابل اشغالگران بریتانیایى است) نشان مى دهند. پس استعاره چندان ظریفى در کار نیست، ولى از آنجا که نازى ها هم زیاد احساساتى نبودند، بیشتر مسئله تاثیر مطرح است. یک آقاى دوست داشتنى و هم نام من به نام ایوبگ بده در مورد خاموشى دریا نکته بسیار صحیحى گفته است که من هم میل دارم در اینجا بازگو کنم: «البته انتظار ادبیات مبارزه از فرکورس نمى رود _ این بخش بعداً آغاز مى شود- ولى آن زمان مهم ترین وظیفه ادبیات این بود که آبرو و شرف ملت فرانسه را حفظ کند.» سکوت دو فرانسوى به خوبى دوران وحشتناک تنهایى، ارتش مخوف، نامریى ها، بدون چهره ها و افرادى را نشان مى دهد که نمى توانستند «نه» بگویند، اما «نه» را زمزمه و در «نه» زندگى کردند. ورنر فون ابرناک افسر آلمانى به تدریج براى آنها احترام قائل مى شود. بالاخره حتى تقریباً آن دو فرد لال را تحسین مى کند و در پایان پیرمرد و خواهرزاده اش هم نوعى احساس تحسین نسبت به او پیدا مى کنند. ما در اینجا با یک رمان متعهد و غیرمانوى روبه رو هستیم؛ دخترک فقط در یک نقطه از کتاب لب مى گشاید. آن هم هنگام وداع است که به مرد آلمانى «خداحافظ» مى گوید. اگر امروز یک نویسنده جوان داستان یک سرباز آلمانى با فرهنگ و دوست داشتنى را بنویسد که در مورد حقوق بشر و موتزارت با اعضاى جبهه مقاومت گپ مى زند، یک جنجال ملى به وجود مى آید. گرچه این همان داستان سکوت دریا است که چگونه انسان هاى متمدن تسلیم بدترین جنگ تمام دوران شدند. اگر این رمان بزرگ جبهه مقاومت در این دوره چاپ مى شد مریدان فعلى صداقت در سیاست مطمئناً آن را «تجدیدنظر طلب» مى خواندند.
یکى از نقاط قوت خاموشى دریا سبک نوشتن بسیار هوشیارانه آن است: «سکوت گسترده شد. به تدریج مانند مه صبحگاهى متراکم تر شد. انبوه و بى حرکت بود. سکون خواهرزاده ام و بى تردید خود من این سکوت را مبدل به یک بار سربى مى کردند. حتى افسر هم که دیگر مردد شده بود، حرکت نمى کرد تا بالاخره لبخندى بر لبانش دیدم.» این رمان بسیار کوتاه (و در واقع یک داستان کوتاه) است و عرق سردى بر پشت آدم مى نشاند که سنگین است و اضطرابى در معده آدم ایجاد مى کند. این حس در تمام بدن گسترده مى شود که چه فضاى خفقا ن آورى در دوران اشغالگرى آلمان حکمفرما بوده است. اگر خوب بیندیشیم «رمانى نو» است. کتابى که در آن یک آدم حتى یک بار هم دهان باز نمى کند و با سبکى خشک و بى احساس نوشته شده است. در اینجا تا حدودى مشخص مى شود که قرار است پس از جنگ چه بر سر دار و دسته لیندون از انتشارات مینویى بیاید.

فردریک بایگ بدر / ترجمه: مهشید میرمعزى


نوشته شده در پنج شنبه 88/11/22ساعت 6:56 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |


Design By : Pichak