سفارش تبلیغ
صبا ویژن

































دانلود و نقد کتاب

عاشق لیدى چترلى

نوشته : دى. اچ. لارنس
منبع : شرق


توجه،حالا ماجرا کمى پیچیده مى شود.نباید دیوید هربرت لارنس،ملقب به «دى.اچ»(????-????) را با تى.اى.لورنس،مشهور به لورنس عربستان
(????-????) اشتباه گرفت ک"ه در همان زمان زندگى مى کرد، اما در مکان ?? لیست منتخب ما قرار ندارد. زیرا او لیدى چترلى را ننوشته است.


این رمان نسبتاً طعنه آمیز، که در سال ???? مردم را با صراحت خود شوکه کرد، در ایتالیا منتشر شد و در آمریکا و انگلستان تا پایان دهه پنجاه شاخص بود. بسیارى از رمان هاى لیست ما هنگام چاپ سانسور شدند. گویى براى اینکه در لیست قرن قرار بگیرند، باید حتماً جنجال برانگیز باشند؛ براى مثال لولیتا، اولیس و لیدى چترلى. (هنوز نام «چترلى» در گوشه گوشه کشورهاى فرانسوى زبان سروصدا ایجاد مى کند، البته براى اینکه یک زن شهرى «چترلى» خوانده شود، شرایط دیگرى هم وجود دارد.)




این لیدى چترلى سبکسر آدم غمگینى نیست. به علاوه، باید مطلع بود که شوهر ایشان کلیفورد، به دلیل یک جراحت جنگى، قطع نخاع شده و از هر دو پا فلج است. اولیور ملورس جنگلبان، به لحاظ فرهنگى، ضعیف تر از کلیفورد، اما کمى مردتر از او است. آن زمان به مسائل جسمى و عاطفى زنان کاملاً بى توجهى مى شد. لیدى چترلى در محدودترین کشور جهان حق خود را در این رابطه طلب مى کند. کانى چترلى، اما بووارى آن سوى دریاى مانش و همچنین نیاى نویسندگان جوان زن ما است که شدیداً تحت تسلط جسم خود هستند؛ او تقریباً هفتاد سال از کلر لگندر، آلیس ماسا و لورت نوبه کورت جلو بود.
مشهود است که لیدى چترلى، قبل از هرچیز جاى اینکه پرده اى روى خشکه مقدس بودن، آزادى ضداخلاق، خیانت ضدزناشویى، طبیعت ضداجتماع و مخلوط شدن طبقات مختلف باشد، پرده اى روى روابط عاطفى بین عاشقان و حقیقت معنا است. دى.اچ.ال (که با وجود حروف اول اسمش، نامه هاى خود را با پست سریع نمى فرستاد) در سال ???? نوشت: «شناخت، براى من چه معنایى دارد؟ من فقط مى خواهم که تسلیم هیجانات درونى خود شوم. آن هم بلافاصله و بدون دخالت بیهوده شعور، اخلاقیات یا چیز دیگر.» پانزده سال بعد، دى. اچ. لارنس یک قدم دیگر بر مى دارد؛ به عقیده او ورود مسائل جسمى و عاطفى به زندگى لیدى چترلى، انقلابى مشابه دوران مارکسیستى است. لذت، سیاسى است! رویاى لارنس «آزادى در لمس کردن» است که مبارزه طبقاتى را متعالى مى کند. آه، چه مى شد، اگر ثروتمندان رابطه بیشترى با فقرا داشتند... جهان موزون تر مى شد (به علاوه فقرا معشوقه هاى بهترى هستند. شاهد این مدعا هم جذابیت هاى کمپینگ ها است.) دى. اچ. لارنس مسلماً مبتکر اصلى آن به اصطلاح انقلاب روابط عاطفى است. همان تغییر رسومى که همه مى دانیم بین سال هاى ???? (دوران اشاعه قرص ضدباردارى) و ???? (دوران شیوع ایدز) اتفاق افتاد و در این بین، بایگانى شده است.
دى. اچ. لارنس تعداد زیادى کتاب جالب تر از این اثر نوشته است. (آدم به یاد زنان عاشق و مارهاى پردار مى افتد.) کتابى که آخرین اثر زندگى او بود و با این احوال تاریخ ادبیات توجه خاصى به آن کرد. نتیجه: دنیاى آینده یک روسپى اصیل و حتى بى وفاتر از لیدى چترلى است. (که الگوى واقعى آن، فریدا فون ریشت هوفن آلمانى است که با موافقت لارنس و بدون هیچ ناراحتى به او خیانت مى کرد.) در رابطه با جنجال هم این روش هنوز کارایى دارد. فقط جانى آمریکایى اثر برت ایستون الیس و ذره اولیه اثر میشل هولبک را در نظر بگیرید که از طریق واکنش هاى مجادله آمیز، حسابى مشهور شدند. وقتى جنجال آرام مى شود، دو رمان مهم اواخر قرن بیستم باقى مى مانند که لیاقت ماندن در این لیست را دارند. (که البته اگر این همه پرسى در دهه بیست انجام مى شد هم این اتفاق فوراً مى افتاد.)
البته شاید باید از تجارب خود هم توضیح مى دادم، اما این کار را براى فرصت دیگرى مى گذاریم.

فردریک بگ بده / ترجمه: مهشید میرمعزى


نوشته شده در پنج شنبه 88/11/22ساعت 6:22 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |


Design By : Pichak