دانلود و نقد کتاب
نوشته : فرانسوا موریاک
منبع : فردریک بگ بده / ترجمه: مهشید میرمعزى
وقتى مى گویم، ترز دسکوئرو اثر فرانسوا موریاک (????-????)، شما به خواب مى روید، این کتاب را مى بندید یا از این فرصت استفاده مى کنید که چیزى براى خوردن از آشپزخانه بیاورید، ولى با این احوال باز هم کار خود را بسیار ساده کرده اید: زیرا حتى اگر موریاک یک فرد غمگین و (طبق گفته سارتر) حتى یک رمان نویس معمولى باشد، جایزه ادبى نوبل سال ???? را برده است و من حالا دلیلش را براى شما شرح مى دهم.
ترز دسکوئرو (بخوانید دسکیرو) سعى در مسموم کردن شوهر خود داشته است. بازداشت مى شود، ولى شوهرش براى نجات آبروى خانواده ترتیب آزادى او را مى دهد. حالا مى توانید فضا را هنگام بازگشت او به خانه اش مجسم کنید! او همزمان قربانى و جلاد است. مى توان گفت که حضورش چندان هم خوشایند نیست. مرد دائم آزارش مى دهد تا او را وادار به خودکشى کند، ولى در لحظه آخر آزادش مى کند که برود.
البته این خلاصه داستان، آدم را یاد فیلم هاى خسته کننده کانال سه تلویزیون [فرانسه] مى اندازد، اما باید زمان را هم در نظر گرفت. این کتاب که در سال ???? منتشر شد و دهمین رمان موریاک است، حمله اى شدید به بورژوازى عوامانه شهرستانى است (که او به خوبى آن را مى شناسد، زیرا مدت زیادى قبل از باز شدن بارهاى تکنو در ساحل گارونه در بوردو به دنیا آمد). محیطى سرشار از یاوه گویى، حسادت تنگ نظرانه، زناشویى هاى از پیش طراحى شده و نسل هایى با بیمارى هاى روحى که ریاکاى آن را فاسد کرده و همواره باید ظاهر جریان را حفظ کرد. موریاک (دست کم به صورت رسمى) همان ژید است با تمایلات عادى جسمى! ترز دسکوئرو از میوه هاى زمینى مى خورد؛ درست مانند عطر کاجى که اطراف لیدى چترلى را پر مى کرد، آنا کارنیناى بدون توندرا یا پرنسس دوکلوز بدون لقب اشرافى، فریاد مى زند: «نمى دانم، چه مى خواستم.» و این را با سبکى مدرن روان و ساده بیان مى کند. همه چیز با ظرافت ترسیم و تشریح مى شود. بدون هیچ آهستگى و کندى و بسیار کوتاه. چه هنر بزرگى!
هر زنى حق دارد، زندگى شادى داشته باشد و به دنبال تمایلات خود برود. آدم که بیشتر از یک زندگى ندارد، آیا باید همان را هم با یک فرد عبوس و احمق به تمام معنا به هدر دهد، آن هم فقط چون ثروتمند است و چون تمام دنیا همین کار را انجام مى دهد و چون تربیتش این را مى گوید؟ نه، لعنت بر شیطان! با اطمینان مى توان گفت که «ترز دسکوئرو» اولین رمان فمینیستى است. موریاک- بووآر هر دو در یک جبهه! ترز منحرف مطلق است. مثل «یک دودکش دود مى کند»، از زندان خود مى گریزد و تمام زنان قرن بیستم به دنبال او مى روند. ولى ترز دسکوئرو در واقع خود موریاک است. (خودش گفته است که ترز «همزاد مونث» او و همزمان چاپ جدید مادام بوآرى فلوبر است.) او در تمام طول زندگى اش، دنیایى را مورد نقد قرار داد که به آن تعلق داشت؛ بدون اینکه به طریق دیگرى جز ادبیات از آن فرار کند. موریاک یک جاسوس خطرناک است. ثروتمندى که از ثروتمندان متنفر است. آدمى که طبقه خود را محکوم مى کند. فردى که در ضیافت هاى شبانه شرکت مى کند و به آکادمى هاى فرانسوى مى رود تا سخنان طعنه آمیز و نیشدارى در مورد همترازان متمول خود یادداشت کند. او راه رفتن خود را روى یک طناب سیمى به نمایش مى گذارد و دائماً در معرض سقوط قرار دارد. موریاک براى نشان دادن عصیان ها و نارضایتى هایش، خود را مفتون گناه نشان مى دهد. او هم مانند هر کاتولیک معتقدى تمایل به کارهاى ممنوعه دارد؛ کارهایى که انجام آنها همراه با گناه نباشد، لذت بخش نیستند. موریاک از مد افتاده است، ولى هیچ اهمیتى به این موضوع نمى دهد. اگر موریاک حالا زنده بود کسل مى شد، چون همه چیز آزاد است! اگر زنده بود، آیا در اتاق پشتى اِکس مى زد؟ آیا ترز دسکوئرو با یک کت و شلوار چرم مصنوعى در یک کلیسا جلسه اى براى سادومازوخیست ها ترتیب مى داد؟ اعتراضى که در نهایت به موریاک مى شود این است که هرگز (مثلاً در رابطه با پاک سازى محیط زیست و جنگ آلرژیک) اشتباه نکرد؛ هیچ چیز ناخوشایندتر از شخصى نیست که همیشه حق دارد.
Design By : Pichak |