دانلود و نقد کتاب
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از نیویورک تایمز، «استیگ لارسن» در سال 2004 و در 50 سالگی درگذشت. پس از مرگ او سه کتاب کامل دستنویس در میان آثار او پیدا شد که او به صورت تفننی و پس از بازگشت به منزل آنها را نوشته بود. این سه کتاب که لارسن تنها یک بار در اواخر زندگیاش تلاش کوچکی برای یافتن ناشری برای آنها کرد، پس از مرگ او با استقبال وسیع در جهان روبه رو شد.
نخستین جلد از این کتابها با عنوان «دختری با خالکوبی اژدها» در سال 2005 در سوئد و پس از آن به زبان انگلیسی در سراسر جهان منتشر شد و جایزه بهترین رمان جنایی نوردیک را برای نویسندهای که دیگر در قید حیات نبود، به ارمغان آورد.
کتاب دوم او با نام «دختری که با آتش بازی کرد» در سال 2006 جایزه بهترین کتاب سال سوئد را به خود اختصاص داد.
طرحهای سه جلد بعدی این کتاب نیز در میان دست نوشتههای او به دست آمد و ناشر آثار او قصد ادامه دادن این مجموعه را دارد.
لارسن در کتاب هایش با خلق قهرمانی به نام «لیزبت سلندر»، شخصیتی به یاد ماندنی و تازه را وارد داستانهای هیجانی و پلیسی کرده است. «لیزبت» همراه زوج عجیبش «بلامک ویست» در ابتدای رمان با نیرویی زیاد پیش میرود و با شتاب پایان داستان را طرحریزی میکنند.
«لیزبت سلندر» که در رمان «دختری که با آتشبازی کرد» لارسن نیز حضور دارد؛ در این کتاب برخلاف رمان نخست، نقش اصلیتر و درعین حال ملایمتری را برعهده دارد. در اینجا دیگر کارآگاه او را طعمه قرار نمیدهد بلکه اوست که مورد ظن قرار گرفته و پلیس تصور میکند که در وقوع سه قتل دست داشته است. جستجو توسط پلیس آغاز میشود، اما او ناگهان به طور پنهانی تبرئه میشود. «بلامک ویست» از کسانی است که به بیگناهی او شهادت میدهد و برای پیدا کردن او و سرنخهایی از قاتل واقعی تلاش میکند.
این رمان که با هدف سرگرم کردن مخاطب طراحی شده، نشان دهنده توانایی آقای لارسن برای نقشه کشیدن و توطئه چیدن است. داستان به عقب باز میگردد به گذشته ناموفق سلندر، و حتی آینده شگفتآور او، و سپس پایان فجیع داستان رقم میخورد.
«نیلس اریک بجارمن»، وکیل و نگهبان سلندر، «مرگ اسونسن» نویسنده مقاله مجله بلامک ویست (که این مقاله از برباد رفتن شهرت چندین مأمور پلیس، پنج وکیل و یک دادیار و قاضی و سه روزنامهنگار خبرداد) و «میاجانسون» که پژوهشگر بود سه نفری هستند که به قتل رسیدهاند.
اسونسون در آخرین مکالمهاش با بلامک ویست به شخصی به نام زالا اشاره کرده بود کسی که از او خواست تا پیش از اینکه مقاله او در مطبوعات چاپ شود اثری از خود به جای نگذارد.
مانند بسیاری از جنایینویسان، استیگ لارسن، مدتی پس از این رمان و خالکوبی اژدها و سه جلد ادامه آنها، بیش از اندازه به انطباق و تصادف در داستان علاقهمند شد.
«سلندر» استکهلم را چندی پس از اینکه عاشق بلامک ویست شد، ترک کرد. او از خودش عصبانی است برای اینکه قربانی این احساسات شده و در چنگال عشقی عمیق گرفتار آمده است و این خلاف تصوری است که او از خودش داشت.
به محض بازگشتش، او در کامپیوتر بلامک ویست جستجو میکند تا شاید ای.میلی از اسونسون و یا زالا به دست بیاورد. یک ساعت قبل از اینکه مشخص شود اسونسون و جانسون کشته شدهاند، سلندر ترتیب یک ملاقات با آنها را داد و انتظار داشت تا چیزهایی را در مورد زالا از زبان آنها بشنود. اما پلیس اثر انگشت او را روی تفنگی که برای کشتن آنها استفاده شده پیدا میکند. تفنگ متعلق به نگهبان پیشین بجارمن بود که کمی بعد جسدش در آپارتمانش پیدا شد.
با پرداختن از یک شخصیت به شخصیت دیگر، آثار لارسن، فضایی معلق و مردد را پدید میآورد که خواننده را در همه مراحل تحقیق و بازجویی همچنان گیج و مات نگه میدارد.
عملیات بازجویی توسط یک بازرس جنایی دوستداشتنی به نام «باب لانسی» و گروهش برای جستجوی سلندر آغاز میشود. بازجویی از بلامک ویست، سلندر را تبرئه میکند و قاتل اصلی پیدا میشود.
تلاشهای بازجوی امنیت شخصی و سلندر باعث میشود تا زالا را پیدا کنند و مشخص شود که او برای انتقامگیری آمده است.
آقای لارسن، روزنامهنگار سابق و ویراستار مجلههای مختلف، مختصر و مفید، گزارشی توصیفی از ملودرامی وحشتناک را خلق کرد و آن را با ترس و وحشت به سمت هیجان برد. او روشهای تجسمی به کار گرفته شده توسط پلیس و هنرنماییهای کامپیوتری که توسط سلندر اجرا میشود را در خلال این کتاب به خواننده نشان میدهد.
خود عنوان کتاب «دختری که با آتش بازی کرد» نیز آن را در سطح داستانهای ترسناک قرار میدهد زیرا بسیار جنایی، دلخراش و در عین حال در اوج بود.
دو شخصیت مرکزی آقای لارسن، سلندر و بلامک ویست، خود را به ذهن خواننده القاء میکنند و شخصیت عجیب و غریب آنها، سررشته حرفهای امور که به شیوهای شگفتانگیزی از آسیبپذیری عاطفی برخوردار است، موجب میشود تا داستان به اوج برسد.
منبع:خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)
Design By : Pichak |