دانلود و نقد کتاب
خرمگس (به انگلیسی: The Gadfly) نام داستانی از نویسنده انگلیسی، اتل لیلیان وینیچ می*باشد که در دهه ???? انتشار یافت. این داستان در کشور ایران، توسط خسرو همایون*پور و ترجمه*ای دیگر توسط داریوش شاهین به فارسی برگردان شده*است. بخش اول: بخش دوم: یک شبی مجنون نمازش را شکست گفت یا رب از چه خوارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای سالها با جور لیلا ساختی مرد راهش باش تا شاهت کنم " مرتضی عبداللهی " به یاد دارم، شبی از شبهای پاییز در حضور آهنگ کوچ کلاغ ها تو دستم را گرفتی....برایم از عشق خواندی! تو گفتی در این شب بارانی، در حضور رهگذر های خیابان تو را می پرستم من،ندارم از خدا ترسی. من از شادی درخشیدم در خیالم تا قله کوه دویدم... حس شیرین عشق مرا در بر گرفت خنده رو لبهای من باز جان گرفت! تو گفتی گر می توانی با من عهد ببند با کسی جز من نباشی هم نفس به رویت لبخندی زدم از دل و دینم برایت حرف زدم اکنون روز ها گذشته از آن شب پاییز بی تو ماندم و تو بی من چه تنهایی! تو فرسنگها دوری از من زیر خاکها ، در آسمان، من اینجا بر زمینم، غریب و سرد و خاموش تو نیستی ... تو رفتی بی آنکه بر عهدت بمانی! "سارا زیبایی"
این کتاب در سال ???? در انگلستان و آمریکا منتشر شد. وینیچ در این کتاب سیمای انسان*هایی را مجسم کرده*است که برای کسب آزادی, استقلال و حقوق اجتماعی خود دست به مبارزه می*زنند و در این راه از مرگ نیز هراسی ندارند. «عشق» در این کتاب مقامی ارجمند دارد.نقش اصلی این کتاب آرتور برتن است که یک انگلیسی مقیم در ایتالیا در زمان سلطه? اطریشی ها بر این کشور است، او پس از شکست عشقی خود دست به یک ماجراجویی بزرگ می*زند و بعدها دوباره به ایتالیا بازمیگردد و در یک گروه انقلابی به کار مشغول می*شود.
http://www.2shared.com/file/10541889.../Victor_1.html
http://www.2shared.com/file/10638158.../Victor_2.html
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پُر ز لیلا شد دل پر آه او
بر صلیب عشق دارم کرده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نیشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق،دل خونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو... من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یکجا باختم
کردمت آواره صحرا نشد
گفتم عا
قل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سر می زنی
در حریم خانه ام در می زنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بی قرارت کرده بود
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
Design By : Pichak |