دانلود و نقد کتاب
دیشب بود !
جایی میان شک و یقین !
نیاز به تازه شدن بیداری ام را می آزرد و خوابهایم آشفته تر از قبل ؛ میل به رویای لبخند تو داشت ...
انگار سالیان سال ؛ حال در خود مانده ی ایمانم تحویل نشده بود .....
باید پنجره را به سمت نگاهت می گشودم .
خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن
زغمهای دگر غیر از غم عشقت رها کن
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته فلب من جانا به عهد خود وفا کن
خدایا ، بی پناهم ، زتو جز تو نخواهم
اگر عشقت گناه است
دلی
یا دلبری؟
یا جان
و یا جانان؟
نمی دانم
ادامه مطلب...
آمـــدم تا در آسمان کبـــــود
پـر گشــایم بســـــوی آزادی
خـانـه ســازم بر آن خرابهء دل
ادامه مطلب...
کــدامین رود...کــدامین چــشمهء امــید
کـدامــین ســرود
کـدامـین خــیال
بـهانه ء بـودن را تـجدّیـد مـیکند؟!
Design By : Pichak