دانلود و نقد کتاب
کار زیاد، ناکارتان نکند بسیاری از افراد تحت تاثیر استرس شدید، توانایی خود را در تصمیمگیریها از دست میدهند و نمیتوانند اولویتهای خود را در زندگی ارزشیابی کنند و در نتیجه شدیدا حواسپرتی پیدا میکنند. این موضوع یکی از موارد به زانو درآمدن به شمار میرود. هنگامی که فرد در مواجهه با استرسها و مشکلات زندگی به زانو درمیآید، اغلب نوعی حس بیتوجهی، بیاعتنایی و رفتارهای خطرناک در او بروز میکند. این حس در تمام انسانها، از افراد مشهور و معروف گرفته تا افراد عادی، به وضوح قابل مشاهده است. اختلالی موسوم به مسئولیتپذیری مزمن، یکی از عارضههای جانبی به زانو درآمدن است. افراد مبتلا در این حالت، از نظر ذهنی و بدنی، از زندگی و فشار کاری خود به تنگ میآیند و دیگر برای لحظهای هم حاضر نیستند آن را تحمل کنند. علایم این اختلال اغلب با گفتههایی از این دست همراه است: «خیلی کار روی سرم ریخته و هیچکس دیگری جز خودم نمیتواند آنها را به درستی انجام دهد.» این مشکل به طور بارز در کارهای طاقتفرسا به وجود میآید و افراد سختکوشی که از نظر عاطفی یا بدنی خسته میشوند، به ناچار چنین مشکلی را متحمل میشوند. بنابراین هنگامی که نتوانید در برابر تعهدات و مسئولیتهای جدید جواب «نه» بدهید یا اینکه برای مدت زمان طولانی تحت فشار کاری قرار گرفته باشید، احتمال زیادی وجود دارد که به زانو درآیید. اگر شما هم با خواندن این مطلب احساس میکنید که در معرض خطر «از پا در آمدن» قرار دارید، راهکارهای زیر به شما کمک میکند تا بتوانید خود را با شرایط موجود وفق دهید و به شرایط مطلوب نزدیک شوید: 1- اهداف خود را از نو ارزیابی کنید و آنها را دوباره اولویتبندی کنید. 2- خواستههای خودتان را سازماندهی کنید و ببینید کدام یک از آنها برای رساندن شما به اهدافتان از اهمیت بیشتری برخوردار است. 3- تواناییهای خود را برای آسانتر کردن هر چه بیشتر مسیر یا همان رسیدن به خواستههایتان معین کنید. 4- عوامل استرسزا در زندگی، محیط کار و خانواده را شناسایی کنید. برای این کار میتوانید از حمایت دوستان، اعضای خانواده و مشاور برخوردار شوید و استرس خود را کاهش دهید. 5- مطمئن شوید که شیوه زندگی سالمی را دنبال میکنید، بنابراین به اندازه کافی بخوابید و آنقدر استراحت کنید تا سطح انرژی بدن را در حد مطلوب نگه دارید. همچنین غذاهای سالم مصرف کنید و رژیم غذایی متعادلی را دنبال کنید، زیرا رژیم غذایی ناسالم موجب میشود تا احساس خوبی نداشته باشید. فعالیتهای متعدد مانند تفریحات آرامبخش را تجربه کنید تا جسم و ذهنتان از مشکلات برای مدت زمانی هر چند کوتاه دور شود. 6- اگر در یک مدت زمان معین، انگیزههای خود را بیش از اندازه درباره کاری که انجام میدهید از دست دادهاید، یک وقفه موقتی به خودتان بدهید و برای مدتی دست از کار بکشید. 7- اگر در مراحل آخر خستگی قرار دارید و بیش از پیش از پای درآمدهاید و احساس بیانگیزگی شما بسیار زیاد شده است و هیچ تمایلی به کار خود ندارید، از روانشناس یا روانپزشک کمک بگیرید. دکتر محمدمهدی قاسمی (همکار تبیان) - روانپزشک وسواس چیست و چگونه آن را درمان کنیم؟ روانکاوان نیز وسواس را نوعى غریزه واخورده و ناخودآگاه معرفى مى کنند و آن را حالتى مى دانند که در آن، فکر، میل، یا عقیده اى خاص، که اغلب وهم آمیز و اشتباه است آدمى را در بند خود مى گیرد، آنچنان که اختیار و اراده را از او سلب می کند و بیمار را وامى دارد که حتى رفتارى را برخلاف میل و خواسته اش انجام دهد و بیمار هرچند به بیهودگى کار یا افکار خود آگاه است اما نمى تواند از قید آن رهایى یابد. وسواس به صورت هاى مختلف بروز مى کند و در بیمار مبتلاى به آن این موارد ملاحظه مى شود: اجتناب؛ تکرار و مداومت؛ تردید؛ شک در عبادت؛ ترس؛ دقت و نظم افراطى؛ اجبار و الزام؛ احساس بن بست؛ عناد و لجاجت. وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجاً رشد مىکند. اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دورهاى پدید مىآید وگرنه بیمارى سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایى که خود بیمار به ستوه مىآید. انواع وسواس: وسواس هایى که تمام فکر و اندیشه افراد را تحت تأثیر قرار می دهد و احاطه شان مى کند معمولاً به صورت هاى زیر است: وسواس فکرى: اندیشه درباره بدن: رفتار حال یا گذشته: در رابطه با اعتقادات: گاهى فکر وسواسى زمینه را براى تضادها و مغایرتهاى اعتقادى فراهم مى سازد. مسایلى در زمینه حیات و ممات، خیر و شر، وجود خدا و پذیرش یا طرد مذهب ذهن او را به خود مشغول مى دارد. اندیشه افراطى: - وسواس عملى: شستشوى مکرر: مردم برحسب عادت تنها همین امر را وسواس مى دانند و این بیمارى نزد زنان رایجتر است. رفتار منحرفانه: دقت وسواسى: شمردن: راه رفتن: - وسواس ترس: وسواس الزام: وسواس در چه کسانی بروز می کند؟ الف) در رابطه با سن ب) در رابطه باهوش: ج) در رابطه با اعتقاد: د) در رابطه با شخصیت و محیط: گاهى وسواس فردى بزرگسال نشأت گرفته از منعهاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیری هاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد، معلوم نیست عاقبت خوش و میمونى داشته باشد. مسئله شخصیت را اگر با دامنه اى وسیعتر مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید که این امر حتى در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس برخلاف بیمارى هیسترى است (که اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده مىشود)، و در جوامع به ظاهر متمدن و پیشرفته و حتى در بین افراد هوشمند هم به میزانى قابل توجه دیده مىشود. ریشههاى خانوادگى وسواس الف) وراثت: ب) تربیت : 1- دوران کودکى:اعتقاد گروهى از محققان این است که پنجاه درصد وسواسهاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران کودکى پایه گذارى شده و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژهاى است که در آن کشمکشها و مقاومتها و سرسختىهاى فوق العاده وجود داشته و کودک در برابر خواسته هاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است. 2- شیوه تربیت:در پیدایش و گسترش وسواس، براى شیوه تربیت والدین نقش فوق العادهاى را باید قایل شد. بررسی ها نشان مى دهد مادران حساس و کمال جو به صورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مى کنند و مخصوصاً والدینى که رفتار طفل را براساس ضابطه خود به صورت دقیق مى خواهند و انعطاف پذیرى کمترى دارند در این زمینه مقصرند. تربیت خشک و مقرراتى در پیدایش و گسترش این بیمارى زیاد مؤثر است. نحوه از شیر گرفتن کودک به صورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و کنترل کودک در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است. 3- تحقیر کودک:عدهاى از بیماران وسواسى کسانى هستند که دائما این عبارت به گوششان خورده است که: آدم بى عرضهاى هستى، لیاقت ندارى، در خور آدم نیستى، به درد زندگى نمى خورى... و از بابت عدم لیاقت خود توسط والدین، مربیان، خواهران، و برادران ارشد سرکوفت شنیده و تنبیه شدهاند. این گونه برخوردها بعداً زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است. 4- ناامنىها: پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفتهاى داشته و با ترس و ناامنى همساز بودهاند بعدها به چنین بیمارى دچار شدهاند. آنها در مرحله کودکى وحشت از آن داشته اند که نکند کار و رفتارشان مورد تأیید والدین و مربیان قرار نگیرد. اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مى کوشیدند و سعى داشتهاند که دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باریک بینى و موشکافى وارد شوند. 5- منعها: گاهى وسواس فردى بزرگسال نشأت گرفته از منعهاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیری هاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد، معلوم نیست عاقبت خوش و میمونى داشته باشد. 6- خانواده افراد وسواسى: بررسی ها نشان دادهاند: - اغلب وسواسى ها والدین لجوج داشته اند که در وظیفه خواهى از فرزندان، سماجت بسیار نشان مى دادهاند. - ایرادگیر و عیب جو بودهاند؛ اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مى دیدند، آن را به رخ فرزندان مى کشیدند. - خسیس و ممسک بودهاند به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به اصرار بوده است و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن، و ملامتگر بودهاند و کودک سعى مى کرده خود را در حضور آنها دائماً جمع و جور کند تا سرزنش نشود. درمان : 1- تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده، و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مى توانند به آن اقدام کنند. 2- تغییر شرایط زندگى:از شیوههاى درمان این است که زندگى بیمار را به محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که در آن مسئله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد. بررسی هاى تجربى نشان مى دهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى، بهبود کامل حاصل مىشود. 3- ایجاد اشتغال و سرگرمى: تطهیرهاى مکرر و دوبارهکارىها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصت کافى براى انجام آن در خود احساس مى کند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبتبه برخى از امور بىاعتماد گردد، از جمله وسواس. 4- زندگى در جمع:فرد وسواسى را باید از گوشه گیرى و تنهایى بیرون کشید. زندگى در میان جمع خود مىتواند عاملى و سببى براى رفع این حالت باشد. ترتیب دادن مسافرت هاى دسته جمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصاً در افرا کمرو مؤثر است5- شیوههاى اخلاقى: رودربایستىها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى به نحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مى شود. طرح سؤالات انتقادى توأم با لطف و شیرینى، به ویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مى تواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که «انتقاد» به «ملامت» منجر نشود و روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مى دهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عُرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مى تواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد. 6- تنگ کردن وقت: بیش از این هم گفته ایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصت ببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم است با استفاده از فنون و شیوههایى او را به کارى مشغول دارید و به امر و وظیفه اى وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست است سریعاً انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامه اى در مواردى مىتواند به صورت جدى در درمان مؤثر باشد. 7- زیر پا گذاردن موضوع وسواس: در مواردى براى درمان بیمار چارهاى نداریم جز این که به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که او آن را نجس مى داند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مى شمارد و به نماز بایستد و وظیفه اش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را واداریم تا همان کارى را که از آن مى ترسد انجام دهد. تنها در چنین صورتی است که در مى یابد هیچ واقعه اى اتفاق نمى افتد. شیوههاى اصولى در درمان وسواس: گاهى لازم است که بیماران را در مؤسسات روان پزشکى یا در بیمارستانها به طرق روانکاوى و رواندرمانى درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است؛ به ویژه که شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است. ب) روان درمانى: این هم نوعى درمان است که توسط روانکاو یا روان شناس صورت مى گیرد و آن یک همکارى آزاد بین بیمار و درمان کننده مبتنى بر اعمال متقابل است که براساس روابطى نسبتاً طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مى رود. درمان اختلال به صورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى که قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مى گیرد. در این درمان گاهى هم ممکن است از دارو استفاده شود. البته اصل بر این است که براساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یک تحول درونى فراهم شود. اصولى در روان درمانى: در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبهها توجه نشود امکان اصلاح و درمان نخواهد بود: الف - اصلاح محیط: و غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاکم بر جنبه هاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرت ها، فعالیت هاى تفریحى، گردش ها، تلاش هاى جمعى، مشارکت ها در امور،... است. ب - ارتباط خوب و مناسب:در روان درمانى آنچه مهم است، داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق به جانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و... است. ج - روانکاوى و روان درمانى: که در آن تلاشى براى ریشه یابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود، گشودن عقدهها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشاء اختلال خود، القائات لازم و... است. دکتر علی زاده شاید یکی از بزرگترین آرزوهای هر شخص این باشد که با چه روش ها و رفتار و منش هایی می تواند به عنوان یک فرد دوست داشتنی و مورد قبول و عشق همه باشد ؟ امیدواری؛ تازه ترین حربه مبارزه با افسردگی بسیاری از افراد کهنسال با دید ضعیف به مراکز درمانی می روند و ضمن شکایت از شرایط خود از دس اندرکاران می خواهند که پاسخ تمام سئوالات آنها را بدهند و معجزه ای کنند که آنها یک بار دیگر بتوانند به آسانی کتاب و روزنامه بخوانند. خانم لانگ با جثه ای کوچک شاید آخرین فردی باشد که بتواند به دیگری کمکی برساند، اما رفتار مثبت او شاید بهترین دارویی باشد که هر فردی می تواند برای رسیدن به بهبودی کامل دریافت کند .کریستین لانگ می گوید: <<بیماران کهنسال وقتی در می یابند که من از ابتدا به ضعف بینایی دچار بوده ام امیدوار می شوند و به خود می گویند اگر او توانسته با این بیماری درطول عمر خود بجنگد پس برای ما که فقط نیمی از عمرمان با آن روبرو هستیم امکان پذیر است که بر این بیماری غلبه کنیم کریستین لانگ از نظر پزشکی به عنوان یک فرد نابینا شناخته شده است و داستان او و دیگرانی چون او نشان می دهد که پژوهشگرانی مانند لورا دریر، استاد رشته روانشناسی دانشگاه آلاباما در بیرمینگهام، بی جهت مشغول مطالعه برای بررسی تاثیرات <<امید درمانی>> در مردم نیستند .لورا دریر می گوید امید درمانی یک ایده ابتکاری تازه است و من فکر می کنم هرروز تعداد بیشتری از پژوهش ها از طریق یافته های تازه تحقیقات خود را روی این مسئله بنا خواهند کرد. لورا دریر یکی از پیشتازان پژوهش های چندگانه در زمینه <<امیدواری>> است.جنیفر چیونس، از دانشگاه ایالتی اوهایو، در یک کنفرانس روانشناسی در شهر بوستون، اخیرا نتایج تحقیقات خود را روی 97 زن و مرد کهنسال که به تازگی با بیماری ضعف بینایی غیرقابل درمان بر شناخته شده اند ارائه داده است. چیونس می گوید ما به دنبال تحقیق بر روی مسئله امید و امیدواری بودیم و در واقع به دنبال یافتن تفاوت ها میان افرادی که امیدوارند و افرادی که کمتر امیدوارند بودیم. وی می افزاید در آن دسته از افرادی که امید بیشتری در زندگی داشتند مقدار افسردگی به مراتب کمتر از کسانی بود که کم امید و یا ناامید بودند.افراد امیدوار خود را بهتر با شرایط اطراف تطبیق می دادند. همچنین در رابطه با افراد دیگر، به نظر میرسد پرستاران افراد افسرده تحت تاثیرناامیدی و افسردگی آنها روحیه افسرده ای پیدا کرده اند. درعین حال پرستارانی با روحیه مثبت توانسته اند تاثیرات مثبتی بر روی بیماران کهنسال و افسرده خود بگذارند.امیدواری نیاز به هدفمندی و طرحی برای رسیدن به این هدف ها دارد .گروه تحقیقی که به کار اندازه گیری مقدار امید در انسانها اشتغال دارند، برای مقایسه مقدار امیدواری در افراد و با درنظر گرتفن یک وسیله سنجش ?? ماده ای در دانشگاه کانزاس از طریق یک پرسشنامه به طرح و میزان قدرت و انگیزه موجود برای رسیدن به هدف ها در این افراد پی می برند.این دانشمندان در مجموع دریافته اند که مردم می توانند یاد بگیرند که بیشتر امیدوار باشند. بنابراین روان درمانی در این افراد به آنها آموزش می دهد که چگونه صبور باشند و راههای امیدوار شدن و از جمله هدف ها و انگیزه رسیدن به آنها را در خود پیدا کنند .بنابر نتایج این تحقیقات، <<امید درمانی>> می تواند از افسردگی جلوگیری وآن را درمان کند و در عین حال به بیماران بیاموزد که چگونه با ایجاد هدف های تازه در زندگی در مقابل افسردگی مقاومت کنند. روان درمانی سنتی تاکنون تمرکز خود را فقط بر روی درمان مسائل و مشکلات بیمارانی گذاشته است که به دنبال حل مسائل و مشکلات ویژه خود هستند؛ اینکه چه چیزی خراب است و چگونه باید آن را درست کرد. در مقابل امید درمانی یک حرکت تازه در این روند همیشگی ایجاد کرده است که به جای کوشش در درست کردن خرابی ها می کوشد بر روی توانایی های آنها تمرکز کند و در نتیجه قدرت مقاومت افراد را درمقابل دشواری ها استحکام بخشد. این که آنها در حال حاضر کجا هستند و چه امکاناتی دارند و چگونه می توان این امکانات را با امید و امیدواری همراه کرد تا بتوان استحکام و قدرت لازم را برای پیشبرد هدف ها در آنها بوجود آورد. بنا برگفته پروفسور دریر، امیدواری باید در طول زندگی فرد همواره تجربه شود. امید درمانی هرچند یک پروسه کوتاه مدت ?? هفته است اما می تواند بازده طولانی مدت و بسیار درخشانی داشته باشد.متدهای <<امید درمانی>> از طریق تکنولوژی مدرن از راه تلفن و یا اینترنت در دسترس بیمارانی است که به علل مختلف امکان حضور در محل درمان را ندارند. دکتر لانگ که سالهاست با بیمارانی با مشکل ضعف بینایی سروکار دارد می گوید خود او با نیروی معجزه آسای <<امید>> و <<امیدواری>> به خوبی آشناست . خانواده او پیوسته موارد مثبت شخصیت او را تقویت و او را تشویق کردند که کارهای تازه را تجربه کند. از سفرتک نفره به اروپا در سنین نوجوانی گرفته تا رقص روی صحنه و حتی بازی تنیس. کریستین لانگ می گوید: <<وقتی امیدوار باشید یک قوه محرک نیرومند شما را به جلو پیش می برد. اگر همیشه منفی باشید هیچ کاری به نتیجه نمی رسد. چرا که شما دائما درگیر این مسئله هستید که چرا زندگی من غم انگیز است، یا چرا دیگران چیزهایی دارند که من ندارم و همین جنگ و جدال و نیروی منفی بزرگترین بازدارنده در زندگی شما خواهد شد. انسان هایی که در جنگ منفی با خود عمرشان تلف می کنند هیچ وقت به آن نتیجه مثبتی که انتظار دارند نمی رسند. به نظر من یک دیدگاه مثبت، کلید پیشرفت به سوی هر خواسته و هدفی است که هرفردی می تواند داشته باشد. منبع : مرکز اطلاعات فنی ایزان گریه کنید تا سالم باشید! یکی از مهمترین فعل و انفعالات زیستی و فیزیولوژیکی که به واسطه آیین های این ایام در انسان افزایش می یابد گریستن و اشک ریختن است . مطالعات مختلف در سرتاسر جهان نشاندهنده این امر است که گریستن در سلامتی بدن نقشی کلیدی داشته و محققان گریه کردن را به عنوان یکی از شیوه های درمانی به افرادی که به افسردگی دچارند، توصیه می کنند. بررسیها نشان می دهد اشکهایی که با احساسات در ارتباطند، دارای سطوح بالایی از پروتئین، منگنز، پتاسیم و هورمونهای مانند پرولاکتین هستند. منگنز یکی از مواد حیاتی بدن است که افزایش آن در بدن می تواند منجر به کاهش توانایی لخته شدن خون، کاهش کلسترول خون و مشکلات پوستی شود. همچنین پتاسیم بر روی سیستمهای اعصاب و ماهیچه ها و فشار خون تاثیر گذار بوده و هورمون پرولاکتین نیز در ایجاد استرس نقش داشته و بر عملکرد سیستم دفاعی بدن و دیگر قسمتها تاثیر گذار است و افزایش هر یک از این سه ماده در بدن می تواند اختلالات متفاوت و پیچیده ای را ایجاد کند.به گفته محققان به این دلیل که عدم کاهش استرس در افراد می تواند منجر به سکته قلبی و اختلال در قسمتهای مختلف مغزی شود، گریه کردن نقش حیاتی را برای حفظ سلامت انسانها ایفا می کند. متخصصان مغز واعصاب و روانپزشکان نیز می گویند 85 درصد زنان و 73 درصد مردان پس از گریه کردن به احساس بهتری دست پیدا می کنند. فواید گریه کردن : 1- هنگامی که ما دچار استرس هیجانی می شویم، مغز و بدن ما شروع به تولید ترکیبات شیمیایی و هورمونهای خاصی میکند. گریه کردن کمک میکند تا این ترکیبات شیمیایی زائد که نیازی به آنها نیست از بدن حذف گردند. 2- اشکهای احساسی در واقع مواد سمی ای که در پی استرس هیجانی در خون تجمع می یابند را از بدن دفع میکند. 3- اشکهای احساسی سطح منگنز بدن را کاهش میدهند. این مواد معدنی بروی خلق و خو تاثیر مستقیم میگذارد. غلظت منگنز اشک احساسی ?? برابر بیشتر از منگنز موجود در سرم خون است. 4- اشک احساسی نسبت به اشک پایه و رفلکس حاوی ?? درصد پروتئین آلبومین بیشتری میباشد. 5- گریه مانند ادرار و تعریق باعث حذف مواد سمی و محصولات زائد بدن میشود. 6- گریه یک مکانیسم رایگان، طبیعی و قدرتمند برای کنار آمدن با درد، استرس و اندوه میباشد. 7- هورمونهایی که پس از استرس در بدن انباشته میشوند به حد سطح سمی رسیده و باعث تضعیف سیستم ایمنی بدن و دیگر فرآیندهای بیولوژیکی میشوند. اشک های احساسی به عنوان دریچه اطمینان برای قلب عمل میکنند. 8- ترکیباتی که حین استرس در بدن تجمع می یابد با اشک خارج میگردند. همین امر باعث کاهش استرس میگردد. این مواد شامل آندورفین (lucine-enkephaline)، که در کنترل درد موثر است، پرولاکتین که در تنظیم تولید شیر نقش دارد، و آدرنوکورتیکوتروپین (ACTH) که یک نشانگر مهم استرس است، میباشند. سرکوب گریه و اشک باعث افزایش استرس میگردد. 9- نه تنها گریه باعث ارتقای سطح سلامتی فرد میشود بلکه در افزایش حس تعلق در گروه نیز تاثیر گذاربوده و موجب افزایش حضور و دخالت دیگران در تامین رفاه فرد میشود. اشک ها یک روش موثر در ایجاد ارتباط بوده و در برانگیختن حس همدردی و دلسوزی سریعتر ازهر ابزار دیگری عمل میکنند. گریه بطور موثری بازگو کننده آنست که شما در مورد یک دلمشغولی خاص صادق و بی ریا بوده و در کنار آمدن با آن مشکل مضطرب میباشید. 10- گریه عملی طبیعی، سالم و شفا بخش است. 11- گریه در کاهش و جلوگیری از بیماریهای مرتبط با استرس موثر میباشد. 12- خنده و گریه دو ابزار کارآمد درکاهش استرس و رهایی از احساسات منفی میباشند. 13- هنگامی که گریه سرکوب میشود، هیجانات رها نمی شوند و خصایص شخصیتی مخرب همچون پرخاشگری بروز میکنند. 14- به باور دانشمندان سرکوب و امتناع از گریه کار معقولی نیست. اما برخی افراد که پس از مورد انتقاد قرار گرفتن، مشاجره با دوستان، مواجهه با ناکامیهای کوچک فورا شروع به گریستن میکنند، باید به روانشناس مراجعه کنند. چرا که معمولا علت اصلی این نوع گریه ها اعتماد بنفس پایین و یا مشکلات روانی مزمن در فرد بوده و بایستی فرد تحت درمان قرار گیرد. 15- انسان ها پس از گریه کردن از لحاظ جسمی و روانی احساس بهتری میکنند و در واقع سبک و خالی میشوند. (به علت دفع مواد انباشته شده که توضیح داده شد) 16- گریه یک ابزار برقراری ارتباط است یک زبان جهانی برای درخواست کمک و حمایت اجتماعی. 17- گریه کمک میکند به آزاد سازی آندورفین ها به جریان خون. آندورفین ها ترکیبات شیمیایی ای هستند که باعث بهبود خلق و خو و تسکین درد میشوند. یکی از معیارها و متغیرهایی را که در تاثیر گریستن باید مورد توجه قرار داد تفاوت جنسیتی است . همه می دانیم که معمولا زنان بیش از مردان گریه می کنند تحقیقات و بررسی های علمی نیز این را نشان داده است زنان ? تا ? برابر بیشتر از مردان گریه میکنند. ?.? بار در ماه. برای شناخت این تفاوت به نکات ذیل تئجه کنید: تفاوت گریه در مردان و زنان - دختران و پسران تا قبل از بلوغ به یک میزان گریه میکنند، چرا که ترشح هورمون پرولاکتین که باعث تحریک تولید اشک میشود به یک میزان در هر دو جنس تولید می شود. ـ پس از بلوغ میزان ترشح پرولاکتین که در تولید و تناوب گریه موثر است در زنان ?? درصد بیشتر از مردان می شود. - غدد اشکی مردان از لحاظ ساختاری متفاوت و کوچکتر از غدد اشکی زنان می باشد. شاید یکی از دلایل بیشتر گریه کردن زنان نیزهمین مسئله باشد. مردان و زنان نمیتوانند یکدیگر را بخاطر چگونه گریه کردنشان مورد سرزنش قرار دهند. - یکی دیگر از علل بیشتر گریه کردن زنان باورهای فرهنگی میباشند، که اجتماع گریه کردن زنان را بیشتر مورد پذیرش قرار می دهد. مردان آرام، بدون صدا و با اندکی اشک گریه میکنند. بطوری که معمولا کاسه چشمان آنها از اشک پر می شود، اما بندرت اشک به گونه ها سرازیر میگردد. - اما زنان معمولا پر سرو صدا و با اشک های فراوان گریه می کنند. - مردان اغلب در نتیجه احساسات مثبت و زنان پس از درگیری و مشاجره با دیگران و یا در نتیجه احساس بی کفایتی گریه می کنند. بر اساس نتایج مطالعات جدید گریستن باعث افزایش انگیختگی در عملکرد بدن برای دفع تهدیدهای فیزیولوژیکی خواهد شد. برای اثبات این نظریه محققان افزایش حساسیت پوست را در حین گریستن و بعد از آن و همچنین افزایش عمق تنفس در انسان را مثال می زنند. زیرا این دو پدیده از نشانه های سلامتی بدن به شمار می روند. در حال حاضر دانشمندان فراوانی در سر تا سر جهان مشغول مطالعه بر روی این پدیده طبیعی بوده تا بتوانند نشانه های علمی را برای درک منشا اصلی گریه، تاثیرات اجتماعی و شخصی گریستن و ارزش سلامتی آن به دست آورند که این تلاش جهانی می تواند عمل گریستن را که اکثر جوامع آن را نشانه ضعف در افراد می دانند، به عملی مفید و ضروری تبدیل کند. منبع : سلامت نیوز
وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا مضر است که با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبت به شخصیت خود بوده از غیرعادى و نابهنجار بودن رفتار خود آگاه است. روان شناسان وسواس را نوعى بیمارى از سرى نِوروزهاى شدید مى دانند که تعادل روانى و رفتارى را از بیمار سلب می کند و او را در سازگارى با محیط دچار اشکال مى سازد و این عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشکار است.
علائم دیگر: در مواردى وسواس به صورتِ خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدى، آتش زدن جایى، درآوردن جامه خود، بیقرارى، بهانه گیرى، بى خوابى، بدخوابى، بى اشتهایى،... متجلى مى شود آنچنانکه به اطرافیان فرد این احساس دست مى دهد که نکند وی دیوانه شده باشد.
این وسواس به صورت هاى مختلف خود را نشان مى دهد که برخى از نمونه هاى آن به شرح زیر است:
بدین گونه که بخشى مهم از اشتغالات ذهنى و فکرى بیمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشک مراجعه مى کند و در صدد به دست آوردن دارویى جدید براى سلامت بدن است.
مثلاً در این رابطه مى اندیشد که چرا در گذشته چنین و چنان کرده؟ آیا حق داشته است فلان کار را انجام دهد یا نه؟ و یا آیا امروز که مرتکب فلان عمل مى شود آیا درست مى اندیشد یا نه؟ تصمیمات او رواست یا ناروا؟
گاهى وسواس در مورد امرى به صورت افراط در قبول یا رد آن است با این که بیمار خلاف آن را در نظر دارد ولى به صورتى است که گویى اندیشه مزاحمى بر او مسلط است که او را ناگزیر به دفاع از یک اندیشه غلط مى سازد، از آن دفاع و یا آن را طرد مى کند بدون این که آن مسئله کوچکترین ارتباطى با زندگى او داشته باشد؛ مثلاً در رابطه با دارویى عقیدهاى افراطى پیدا مى کند به گونه اى که طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مىداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتیجه اى دست نیابد.
وسواس عملى به شکل هاى گوناگون خود را بروز مى دهد که ما به نمونه ها و مواردى از آن اشاره مى کنیم :
جلوه آن در مواردى به صورت دزدى است و این امر حتى در افرادى دیده مى شود که هیچ گونه نیاز مادى ندارند.
نمونه اش را در منظم کردن دگمه لباس و... مى بینیم و وضعیت فرد به گونه اى است که گویى از این امر احساس آرامش مى کند.
شمردن و شمارشها در مواردى مى تواند از همین قبیل به حساب آید مثل شمردن نردهها با اصرار بر این که اشتباهى در این امر صورت نگیرد.
گاهى وسواسها به صورت راه رفتن اجبارى است. شخص از این سو به آن سو راه مى رود و اصرار دارد که تعداد قدم ها معین و طبق ضابطه باشد. مثلاً فاصله بین دو نقطه از ده قدم تجاوز نکند و هم از آن کمتر نباشد.
صورت هاى ترس وسواسى عبارت است از: ترس از آلودگى - ترس از مرگ - ترس از دفع - ترس از محیط محدود - ترس از امرى خلاف اخلاق - ترس از تحقق آرزو.
در این نوع وسواس، فرد نمى تواند خود را از انجام عمل و یا فکرى بیرون آورد و در صورت رهایى از آن فکر و خوددارى از آن عمل، موجبات تنش در او پدید خواهد آمد.
تجارب حیات عادى افراد نشان مىدهد که وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجاً رشد مىکند. اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دورهاى پدید مىآید وگرنه بیمارى سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایى که خود بیمار به ستوه مىآید.
بررسی هاى علمى نشان دادهاند که وضع هوشى افراد وسواسی در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است. وسواسىهایى که داراى هوش اندک و یا با درجه ضعیف باشند بسیار کم هستند؛ بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر کم هوشى شان شود.
تجارب نشان دادهاند آنهایى که در زندگى شخصى حساسترند امکان ابتلایشان به بیمارى وسواس بیشتر است و غلبه وسواس بر آنها زیادتر است. در بین فرزندانى که والدینشان معمولاً محکومشان مى کنند این بیمارى بیشتر دیده مى شود.
پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند که شخصیت والدین و حتى صفات ژنتیکى، روابط همگن خویى و محیطى در این امور مؤثرند؛ به همین نظر وسواس در بین دوقلوهاى یکسان بیشتر دیده مى شود تا در دیگران، اگرچه ریشه هاى اساسى و کلى این امر کاملاً مشهود نیست.
در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذکر شده که اهم آنها عبارت اند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابتها، منعها و... که در اینجا به مواردى از آن اشاره مى کنیم.
تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسی ها، این بیمارى را از والدین خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قایل شدهاند، انتقال زمینههاى عصبى مى تواند ریشه و عاملى در این راه باشد.
در این مورد مباحثى قابل ذکرند که اهم آنها عبارت اند از:
براى درمان مى توان از راه و رسم ها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مىکند.
الف) روان پزشکى: اگر رفتار و یا عمل وسواسى شدید شود نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است که در این زمینه اقدام کند. کسى که تعلیمات تخصصى و تحصیلى اش در روان پزشکى او به او اجازه مى دهد که براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینکه در زمینه ریشهیابىها کار و تلاش کرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود 300-200 ساعتى هم در رابطه با شناخت خویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند که در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایى تجویز کنند و یا شیوههاى دیگرى را که براى درمان لازم مى بینند به کار گیرند.
گامهایی برای احساس زیبای دوست داشتنی شدن:
گام 1 - از انتقاد بیجا ، سرزنش مداوم و گِله و شکایت بپرهیزید.
گام 2 - در ارزیابی های خود صادق و بی ریا باشید.
گام 3 - دیگران را دوست بدارید و به آنها علاقه مند شوید.
گام 4 - خواسته های دیگران را درک کنید .
گام 5 - همیشه لبخند را زینت چهره خود کنید. و بر زیبا یی خود بیافزایید
گام 6 - به خاطر داشته باشید نام هر شخصی زیباترین نت موسیقی اوست ؛ پس دیگران را به نام صدا بزنید و با او احساس نزدیکی کنید .
گام 7 - شنونده خوبی باشید و دیگران را تشویق کنید که درباره خودشان و علاقه مندیهایشان حرف بزنند .
گام 8 - در جهت علایق دیگران سخن بگویید .
گام 9 - این باور را به دیگران القا کنید که قدرت زیادی دارند و برای خود کسی هستند، و در انجام این کار نهایت صداقت را داشته باشید .
گام 10 - همیشه برای این که بهترین نتیجه را از بحث و مجادله بگیرید، سعی کنید از شرکت در آن بپرهیزید .
گام 11 - به عقاید دیگران احترام بگذارید و هرگز از عبارت « تو اشتباه می کنی » استفاده نکنید .
گام 12 - اگر خطایی از شما سرزد، با قاطعیت به آن اعتراف کنید و اعتماد به نفس داشته باشید و بدانید که « انسان جایز الخطاست » .
گام 13 - همیشه صحبت های خود را دوستانه آغاز کنید .
گام 14 - به گونه ای رفتار کنید که همیشه دیگران تأییدتان کنند .
گام 15 - سعی کنید از راه های مناسبی برای کسب آرامش استفاده کنید تا دیگران برای شریک شدن در آرامشتان به سوی شما بیایند .
گام 16 - اجازه بدهید همیشه دیگران بیش از شما صحبت کنند .
گام 17 - خالصانه به هر اتفاقی از دید دیگران نگاه کنید و تک محور نباشید .
گام 18 - باورها و علایق سایرین را همانگونه که هستند بپذیرید چرا که هرکس از دید خود بهترین است .
گام 19 - همواره به سوی انگیزه های بهتر و قوی تر بروید، تا بهترین باشید .
و بالاخره گام آخر ؛
همواره باورهایتان را پیش روی خود مجسم کنید و چالش های زندگی را با آغوش باز پذیرا شوید تا برای دیگران یک نمونه و الگو باشید .
بنا بر گزارش اریکا سلسته، طبق پژوهشهایی که به تازگی به انجمن روانشناسی آمریکا ارائه شده است، امیدواری می تواند تازه ترین حربه مبارزه با بیماری افسردگی محسوب شود
کریستین لانگ، یکی از کارمندانی که به طور داوطلبانه در مرکز ضعف بینایی کار می کند، اغلب مواقع با مردان و زنان مسنی کار می کند که در حال از دست دادن بینایی خود هستند.
اگرچه فلسفه و کارکرد عزاداری ایام محرم و عاشورا فراتر از مساله سلامت و مفاهیم آنست اما برخی کنش های انسانی و عاطفی نهفته در آن از منظر سلامت نیز قابل تحلیل و بررسی است .
Design By : Pichak |