سفارش تبلیغ
صبا ویژن

































دانلود و نقد کتاب

بخشی از این رمان:



وارد سالن دانشکده شدم،کسی داخل سالن نبود.نگاهی به ساعتم انداختم،پنج دقیقه از وقت کلاسم گذشته بود.با سرعت از پله ها بالا می رفتم که یه پله مونده بود به اخر،احساس کردم با کسی برخورد کردم.برگه ها از دستم روی زمین رها شد.با حالتی عصبانی به بالا نگاه کردم،قلبم به شدت به تپش افتاد،زبونم بند اومد.ابروهای خوش فرم و چشم های سیاه نیمه خمارش چهره شو خشن جلوه می داد،خشن ولی فوق العاده جذاب!
خم شد،برگه ها رو از روی زمین جمع کرد.اونا رو به من داد و با لبخندی که بر لب داشت نگاهی بهم انداخت و گفت:
ببخشید خانوم،سرم پایین بود،داشتم ساعت مچیمو تنظیم می کردم،به خاطر همین متوجه شما نشدم.
برگه ها رو ازش گرفتم و گفتم:مهم نیست،خودتونو ناراحت نکنید.

 

لینک دانلود 


نوشته شده در دوشنبه 92/1/26ساعت 3:27 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |

بخشی از این رمان :


اتوبوس با تکان های شدید جاده پر دست انداز و ناهموار را می پیمود و زوزه کشان پیش می رفت. درخت ها و تیرهای تلفن در فضای نیمه تاریک غروب مانند اشباحی از برابرش می گریختند و در گرد و غباری که از جاده بر می خاست گم می شدند.
مسافرین گردآلود چرت می زدند و با افتادن در هر دست انداز و تکان های شدید ، چرتشان پاره می شد و دوباره چشمهاشان بسته و گردنشان کج شده و به خواب می رفتند.
گه گاه صدایی از میان مسافران بر می خاست " قبر اما هشتم رو زیارت کنی صلوات بفرست ". و صدای صلوات در فضای غبارآلود اتوبوس می پیچید.
سر و روی مسافران را قشری از گرد و خاک پوشانده بود. بچه ها در آغوش پدر و مادرها به طور ناراحت کننده ای در خواب بودند. بدنشان مچاله و جای حرکت نداشت.
تنها مینا بود که هشیار و کنجکاو چشم به جاده دوخته بود و در رویاهای دور و درازش غرق بود. مینا جایی برای نشستن نداشت و مجبور بود همه راه را در وسط اتوبوس بایستد. پدرش دو صندلی بیشتر نگرفته بود و با مادرش نشسته بودند و برادرانش را که در خواب بودند در آغوش داشتند. خسته بود و خوابش می آمد ولی جایی برای خوابیدن نداشت.

 

لینک دانلود 


نوشته شده در دوشنبه 92/1/26ساعت 3:25 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |

رمان رز کبود


دانلود رمان رز کبود اثر فهیمه رحیمی




بخشی از این رمان :


مات و مبهوت چشم به دهان پسرعمو رسول دوخته بود که داشت با آب و تاب خبر معاون سیاسی شدن آقا نعیم را تعریف می کرد و از او متعجب تر خانم و آقای رازقی بودند که با نگاه ناباور خود به رسول چشم دوخته بودند. نعیم و معاون سیاسی؟! رسول وقتی از سخن باز ایستاد رو به عمویش کرد و پرسید:
ـ شما هم باورتان نمی شود بله؟
عمو گفت:
ـ در کارآیی او که شک نداریم اما چطور بی خبر و بی مقدمه؟
رسول با صدا خندید و گفت:
ـ اگر غیر از این بود جای تعجب داشت. برای نعیم هم شب جادویی به وقوع پیوست و یک شبه معاون شد.
خانم رازقی گفت:
ـ چند روز دیگر هم می شنویم که او با دختری از بزرگان مملکتی ازدواج کرده.
رسول گفت:.....

لینک دانلود 


نوشته شده در دوشنبه 92/1/26ساعت 3:22 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |

 

نام کتاب: عروسی سکوت

نویسنده: فرنگیس آریانپور


ناشر: انتشارات شادان


فرمت: اسلاید Power Point

تعداد فایلها: 31 فایل


دانلود در ادامه مطلب

ادامه مطلب...

نوشته شده در یکشنبه 89/10/19ساعت 9:21 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |

عنوان: زنان کوچک
نویسنده: لوئیزامی آلکوت
مترجم: فرزین مروارید

دانلود


نوشته شده در پنج شنبه 89/8/13ساعت 7:43 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak