دانلود و نقد کتاب

شوخی

نوشته : میلان کوندرا
منبع : شرق


میلان کوندرا _ شوخى


شوخى اولین رمان او است. زمانى که این کتاب را در حکومت نووتنى (Nvotny) منتشر کرد، وضعیت سانسور در چکسلواکى کمى بهبود یافته بود اما از آنجا که معمولاً کوتاه ترین لطیفه ها بهترین آنها هستند، چند سال بعد که کتاب به زبان فرانسوى منتشر شد، تانک هاى روسى وارد پراگ شدند و کتاب شوخى در سرزمین مادرى خود ممنوع اعلام شد. نتیجتاً در سراسر جهان به عنوان یک سند مبارزه و یک شب نامه سیاسى تلقى شد که البته هر دوى اینها بود، اما فقط اینها نبود.





اگر حالا شوخى را یک بار دیگر بخوانیم، متوجه مى شویم که تمام آثار کوندرا در نطفه این کتاب قرار دارد: هنر مخلوط کردن ماهرانه رمان و فلسفه، تخیل و سرمایه فکرى و جدیت و سبکى. کوندرا با داستان هاى اروتیک خود وارد عرصه سیاست مى شود، گرچه باید اعتراف کرد که آن شرایط کهنه شده و پرده آهنین فرو افتاده است، طورى که امروز شوخى اصلى این کتاب در مورد فضاى سوءظن همیشگى در کشور هاى کمونیستى صدق مى کند. به سختى مى توان باور کرد که لودویک، قهرمان رمان، به خاطر یک کارت پستال ساده که روى آن نوشته است: «خوش بینى تریاک بشریت است. یک روح سالم بوى گند حماقت مى دهد.» به شش سال کار اجبارى در معدن محکوم شود. به سختى قابل تصور است که در این کشور ها کلمات «روشنفکر» یا «فردگرا» مى تواند توهین و خیانت به همسر و جنایتى علیه حزب تلقى شود. در واقع کوندرا ناخودآگاه شبیه کافکا است؛ او همان داستان هاى احمقانه و وحشتناک هم وطن مشهور خود را تعریف مى کند. با این تفاوت که داستان هاى کوندرا واقعاً اتفاق افتاده اند. وقتى به این فکر مى کنیم که چند سال بعد درست در همین سرزمین نویسنده اى با نام واسلاو هاول به عنوان رئیس جمهور انتخاب مى شود، نمى توانیم جلوى پوزخند خود را بگیریم. امروز حتى انقلاب هم مثل یک شوخى بى مزه به نظر مى رسد. تصور کنید: یک مدینه فاضله انسان گرا که میلیون ها انسان را به کار اجبارى محکوم کرده بود. شاید زندانیان گولاگ روى این مسئله حساب کرده بودند که کسى پیدا شود و اعلام کند، از آنها بدون اینکه بدانند، با یک «دوربین مخفى» براى یک برنامه تلویزیونى فیلم گرفته شده است!
رمان هاى بزرگ برخلاف ایده ها کهنه نمى شوند. لودویک هنوز هلنا را دوست دارد که با پاول ازدواج کرده است. ضمن اینکه زیردریایى هاى روسى به زنگ زدن در اعماق دریا ها بسنده کرده اند. بعضى از آنها هنوز ملوان هایى در عرشه خود دارند که هیچ کس صداى فریادشان را نمى شنود. شوخى از پیروزى عشق و طنز در مقابل انزجار و جدیت مى گوید. آن زمان شوخى در کشور هاى بلوک شرق ممنوع بود. امروزه عکس این جریان در سراسر جهان رایج است. شوخى نوعى وظیفه شده است، جهان یک شوخى دائمى است. کتاب کوندرا همواره باب روز مى ماند؛ چرا که زندگى یک جشن ملى بسیار بزرگ بدون اخلاقیات و ترحم شده است. در این بین کاملاً واضح است که کوندرا در دهه شصت غیرعمد اولین رمان نویس آخر تاریخ بود. کوتسکا در اولین بخش کتاب مى پرسد: «آیا گمان مى کنید ویرانگرى مى تواند زیبا باشد؟» امروز وحشتى که او تشریح کرد، درست برعکس شده است. کوندرا در رمان هاى اول خود (به خصوص در رمان آهستگى) جسارت این را به خود مى دهد که مسخرگى را مسخره کند. اوج طنز او این است که از زمان شوخى، خنده اسلحه اى علیه استبداد و خودکامگى شد. امروز خود خنده مستبد و خودکامه شده است. البته این امر مانع کوندرا نخواهد بود که همچنان در این مورد شوخى و مزاح کند.

فردریک بایگ بدر / ترجمه: مهشید میرمعزى

 


نوشته شده در سه شنبه 88/11/20ساعت 5:27 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |


Design By : Pichak