پيام
+
روزگاريست خدايا...
چشمانم ابرهاي پاييزي را رو سفيد کرده اند،
آه که لبهايم از تن عريان درختان خزان،خشک تر است،
دستانم سردتر از باد و دلم افسرده تر از برگهاي زرد خزان!
ناله ام سخت تر از رعد و نگاهم گذرا تر از برق!
حرف ها و خنده هايم مات تر از مه شده اند،
اين روزها قدم هايم،پا به پاي باران و برف ز من مي گريزند،
و چه دلگير از اسارت گلايه مي کنند...
چه اسير خويشتنم و چه بيزار از اسارت!

ابوالفضل صياد
89/11/5
سارا زيبايي
آه خدايا....
چه بوي خزان مي دهم!نوشته از خودم!
/"سارا زيبايي"/