سفارش تبلیغ
صبا ویژن

































دانلود و نقد کتاب

دانلود رمان میخواهم زندگی کنم اثر فاطمه حاجی بنده

بخشی از این رمان :


بازم دیر کردی ؟ 
- متاسفم اما . . . 
همیشه همین رو می گی ، عجله کن داره دیر می شه . به راه افتاد و دوستش او را دنبال کرد . سکوت بین راه حامد را خسته کرد و گفت : 
امروز چرا دیر اومدی ؟ 
سرش را بلند کرد و گفت : تو که می دونی تا شیرم رو نخورم مامان نمی گذاره بیام بیرون . 
- مگر تو بچه ای ؟ 
با ناراحتی گفت : برای مامان بله ! 
حامد بر سرعت قدم هایش افزود و گفت : سریع بیا که حوصله فریاد های عابدی رو ندارم . همراهش به فکر فرو رفته بود دوست داشت با حامد حرف بزند و از آنچه در تمام مدت آزارش داده بود سخن بگوید اما نمی توانست . حامد بهترین و عزیز ترین فرد زندگی اش بود با این که تمام روز و شبهایش با او می گذشت اما حامد هنوز هم در مورد او چیزی نمی دانست . نزدیک باشگاه برای لحظه ای ایستاد . حامد با تعجب گفت : پس چرا نمی آیی ؟ 
خندید و گفت : می خوام خودم رو برای فریاد های آقای عابدی آماده کنم 




لینک دانلود :




mikhaham-zendegi-konam


نوشته شده در سه شنبه 92/4/18ساعت 9:35 صبح توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |


Design By : Pichak