سفارش تبلیغ
صبا ویژن

































دانلود و نقد کتاب

لیلا کردبچه
 

تأملی بر پیراهن تو پرچم کدام جمهوری است / رسول پیره

 

پیراهن تو پرچم کدام جمهوری است، نخستین مجموعه شعر رسول پیره است که زمستان 1389 توسط انتشارات دفتر شعر جوان منتشر شده است.

آنچه در این مجموعه بیش و پیش از هرچیز جلب توجه می­کند سلامت نحوی-زبانی اکثر شعرهاست، پختگی و سلاستی که تا حد زیادی به سبک زبانی پهلو می­زند. دیگر، نوع رفتار شاعر با مضامین است که درخور توجه می باشد. در موارد بسیاری، پیره به جای نشان دادن مستقیم چیزی، حواشی آن را نشان می­دهد و مخاطب را با توجه دادن به نقاط پیرامون هدف، متوجه هدف اصلی می­کند، و این از کارآمدترین روش­ها برای نشان دادن چیزی است که اتفاقاً توجهی خاص می­طلبد :

به هرحال همه­ی ما ترک خواهیم کرد / این خانه را / و لباس­های کهنه­مان را از چوب لباسی به بقچه­ها می­برند

اختفای فاعل حقیقی، از دیگر شگردهای مؤثر و البته موفق در تصویرسازی­های این مجموعه است :

عقربه­های نازک / عمر را به تکه های کوچک و باریک قسمت می کردند ...

اینجا / گلوی پرنده­ها آواز را فراموش کرده ...

موضوع دیگری که در این مجموعه جلب توجه می­کند، مسأله­ی ایجاز و اطناب است. شعرهای کوتاه این مجموعه را منسجم­تر، عینی­تر، موجزتر، و در نهایت موفق­تر می­دانم، شعرهایی چون تنهایی، تمام آرزوهای من، خانه، و زمان، که هریک با شگرد ادبی مؤثری به موفقیت رسیده­اند . مثلاً در شعر زمان، تغییر ناگهانی زاویه­ی دید شاعر، تناقضی هنری در مضمون شعر ایجاد کرده که در خور توجه است :

پیری را می­توان حدس زد / از چکمه­های کهنه / از پیپ قدیمی / از ... / اما / پیری را می­توان انکار کرد / با نامه­ای که پستچی آورده / در ساعتی نامقرر / و تمبر روی پاکت / به سلیقه­ی دختران جوان می­خورد.

همین تغییر زاویه­ی دید، بازهم توأم با موفقیت، در بخشی از شعر کارمند منظم به چشم می­خورد :

حالا زمان همه چیز گذشته است / و من دیگر دیر به مدرسه نمی روم / پوتین­های سربازی­ام را گم کرده­ام / ...

در این مجموعه می­توان به راحتی سنگینی کفه­ی اطناب را بر ایجاز حس کرد. اطناب­ها اغلب با تکرار برخی عناصر و نیز با عبارات تشبیهی کامل و جملات توضیحی ایجاد شده­اند، و شاعر آنجا که به ایجاز گراییده، اغلب از خذف رکنی از ارکان جمله، برای فشردگی مضامین کمک گرفته :

نشانی کشتی­های گمشده را / تو باید بدانی / و زبان ابرهای افسرده را من [ باید بدانم ]

صلحنامه­ها را یک راست به موزه می­برند / جنگ نامه­ها را به میدان [ می­برند ]

منتظر خبری نیست / اما فکر می­کند که [ طناب ] نباید آنقدرها هم محکم باشد.     

در این مجموعه تکرار از نوع تکرار واژه­ها ، تکرار ساختار نحوی- که البته به عمق بخشی عاطفی و نیز ساختار شعر کمک می­کند- به وفور چشم می­خورد. مثلاً در شعر دسته گوزنی : کار زنجان است / دسته گوزنی و خوش دست / کاش با دست تو توی سینه­ام می رفت .

یا در شعر دیگری : لبخند بزن / و خانه را گرم کن / تا فکر کنم ... / لبخند بزن / تا ترانه های فراموش شده ... / لبخند بزن / تا بادگیرها ... / لبخند بزن / و خانه را ...

همچنین تکرار عناصر مضمون سازی چون؛ جنگ، جنگ جهانی، تفنک، گلوله، و ... که موجب تقویت فضای جنگ محور گشته­اند در سراسر این مجموعه به چشم می­خورد، و حال آنکه بدون در نظر گرفتن این عناصر بعد غنایی این مجموعه قوی تر است .

در موارد بسیاری، اصرار شاعر بر تصویرسازی­های متکی بر تشبیهات مرکب، سخن را به اطناب کشانده است :

می­بینی هراسانم که از دستت بدهم/ مثل نامه­هایی پستچی که از دوستی قدیمی می­آورد/ یا تکه های شکسته­ی گلدانی دوست داشتنی/ که از ترس گم کردنت/ در کشوی آشپزخانه پنهان کرده­ام کنار ساطور

در اینگونه تصاویر، استفاده­ی بی­رویه از ادات تشبیه و حروف ربط به چشم می­خورد :

حرفت را می­فهمم/ شبیه روزنامه­ی اعتماد که هر روز ساعت­ها جلویم پهن می شود

لبریز اعتمادی و اطمینان/ مثل درختی که پناه هزاران چلچله است

همیشه عجله دارد/ مثل اتوبوسی که حرف نمی زند و بزرگ است

ولی ما به آفتاب خمار بعد از ظهر فکر می­کنیم/ چون بردگان سیاه در مزارع پنبه

اما من نمی­خواستم تورا از دست بدهم/ چون کتابی که از کتابخانه به امانت گرفته­ای/ ولی دوست نداری آن را پس بدهی

گذشته از مسأله­ی ایجاز و اطناب، الزام به نتیجه گیری از دیگر مختصات شعرهای این مجموعه است :

پایان شعر پرحرفی = من از کنار جوخه­ها می­آیم/ و دست­هایم را زیر قنداق سرجوخه گذاشته­ام/ ما همه مرده­ایم  

پایان شعر مرگ = ملحفه­ی سپیدی که روی سرم کشیده­ای/ همه چیز را توضیح می­دهد

پایان شعر کم حوصله = در دور دست/ کتابداری پیر و کم حوصله­ام/ که کتاب­های تازه­ام را فقط برای تو نگه می­دارم

و پایان شعر جنگ برای سلامتی مضر است = همه­جا اکسیژن دارد/ جز این بیمارستان .../ با اینهمه/ خانم پرستار معتقد است/ جنگ برای سلامتی مضر است       

برخی از شعرهای این مجموعه، که البته بسیار محدودند، از ریخت و پاش ساختاری رنج می­برند، مثل شعر دهانی از بهار که در آن شاعر انسجام ساختاری را تنها با مراعات­النظیری در وسیله­ی آمدن( دوچرخه/ کشتی نوح/ هواپیمای جنگی/ چکمه­های بلند/ پاکت نامه)توی ذهنی­اش رعایت کرده، اما سرنوشت همین توی ذهنی شاعر، پس از آمدن با هریک از این وسایل - که البته باز دلیل منطقی صفات یا مضاف الیه­های آنان مشخص نیست - متفاوت است؛ یعنی نه از یک سنخ است، و نه از دو سنخ متفاوت، که بگوییم شاعر با اجتماع نقیضین، در حوزه­ی معنا هنجارشکنی ایجاد کرده است. همین ساختار پاشان در شعر مرگ در هرجایی، و نیز در شعر پدربزرگ دیده می شود.

اما در اغلب شعرهای پیراهن تو پرچم کدام جمهوری است، ساختار منسجم، در کنار سلامت نحوی-زبانی، مضامین بکر، و تصاویر بدیع ، فرجامی نیک برای شعرها رقم زده­اند، و اطنابی که در اغلب شعرها به چشم میخورد، البته اطناب مخل فصاحت نبوده و به عمق بخش عاطفی شعرها کمک کرده است.

 

منبع:سایت جن و پری


نوشته شده در سه شنبه 90/3/24ساعت 6:2 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |


Design By : Pichak