سفارش تبلیغ
صبا ویژن

































دانلود و نقد کتاب

در ایران باستان همیشه مقام زن و مرد برابر و در کنار هم ذکرشده است، حتی گروهی از ایزدان مانند آناهیتا زن هستند و در میان امشاسپندان، امرداد و خرداد و سپندارمذ، که صفات اهورامزدا است زن میباشند.

وآنچه در اوستا آمده است همه نشانه ای از همسنگی زن و مرد است، در فروردین یشت چنین آورده شده: اینک فروهر همه مردان و زنان پاک را می ستائیم آنان که روان هایشان در خور ستایش و فروهرهایشان شایسته است اینک فروهر همه مردان و زنان پاکدین را می ستائیم.


در زمان شاهنشاهی هخامنشیان، براساس لوح های گلی تخت جمشید زنان هم دوش مردان در ساختن کاخ های شاهان هخامنشی دست داشتند و دستمزد برابر دریافت می نمودند، پیشه بیشتر زنان در دوره هخامنشیان صیقل دادن نهائی سنگ نگاره ها و همچنین دوخت و دوز و خیاطی بوده است. بنابراین در شاهنشاهی بزرگ هخامنشی با برابری و تساوی خقوق زنان با مردان سر و کار داریم.


باید خاطرنشان کرد که زنان در زمان بارداری و با بدنیا آوردن کودکی برای مدتی از کار معاف میشدند، اما از حداقل حقوق برای گذران زندگی برخوردار می گشتند و علاوه بر آن اضافه خقوقی بصورت مواد مصرفی ضروری زندگی دریافت می نمودند، همچنین در گل نوشته های تخت جمشید شاهد آن هستیم که در کارگاههای خیاطی، زنان بعنوان سرپرست و مدیر بودند و گاه مردان زیردست زنان قرار می گرفتند.


اما زنان خاندان شاهی از موقعیت دیگری برخوردار بودند، آنان می توانستند به املاک بزرگ سرکشی کنند و کارگاه های عظیم را با همه کارکنانش اداره و مدیریت می کردند و درآمدهای بسیار زیاد داشتند، اما باید خاطرنشان کرد که حسابرسی و دیوان سالاری هخامنشی حتی برای ملکه هم استثنا قائل نمی شد و محاسبه درآمد و مخارج از وی مطالبه می کرد.


در یکی از گل نوشته ها (لوح های گلی) رئیس تشریفات دربار داریوش بزرگ دستور تحویل 100 گوسفند را به ملکه صادر می کند تا درجشن بزرگ تخت جمشید که 2000 مهمان دعوت شده بودند، بکار روند.


دریکی از مهرهای بدست آمده از تخت جمشید زنی بلندپایه در صندلی تخت مانندی نشسته و پاهایش را روی چهارپایه ای گذارده و گل نیلوفری در دست دارد و تاجی برسرنهاده که چادری روی آن انداخته شده است و به تقلید از مجلس شاه ، ندیمه ای در برابر او ایستاده و عود سوزی در آن دیده می شود. این مهر یکی از زنان ثروتمند دربار هخامنشی است که نقش مهمی در مدیریت جامعه داشته است و دستورات خود را به این مهر منقوش می کرده است. 



بنابراین با کمک گل نوشته های تخت جمشید تصویری کاملا نو از زنان و ملکه های هخامنشی بدست می آوریم که برخلاف ادعای نویسندگان یونانی، که آنها را عروسکهایی محبوس در حرم سراها می دانستند، نه تنها همدوش مردان در آئین های مذهبی شرکت می کردند، بلکه در صحنه زندگی و در اداره امور کشور هم نقش و شخصیت مستقل خویش را حفظ می کردند. بررسی دقیق لوح های دیوانی تخت جمشید نشان می دهد، که زن در دوران فرمانروائی هخامنشیان بویژه در زمان شاهنشاهی داریوش بزرگ از چنان مقامی برخوردار بودند که در میان همه خلق های جهان باستان نظیر نداشت.

« آرتادخت» از زنانی است که وزیر دارایی « اردوان چهارم اشکانی» میشود و بی آنکه فشاری بر مردم بیاورد و باج و خراج را افزون نماید? کشور را به توانگری میرساند. چنانچه برآمده است? از کارهای بزرگ او در گردآوری دارایی کشور? یکی جلوگیری از هزینه های بیهوده به ویژه درباریان و دیگری گرفتن باج و خراج از درآمد توانگران بوده است.

ب – زن در سرداری و فرماندهی

زنان در هنر تیراندازی? اسب سورای? جنگاوری? نبرد .... فراوان آموزش میدیدند? به گونه ای که گاه کارکشتگی و بیباکیشان بدانجا میرسید که پوشاک فرماندهی و سرداری بر تن میکردند و به سپهسالاری و رهبری برگزیده میشدند. زنانی که در این راه بسیار درخشیده و شکوهمندانه نامی از خود بر جای نهاده اند? کم نیستند. اینان نه تنها به شکار و تیراندازی میرفتند و گوی پیش بودن را از بسیاری از مردان می ربودند که همراه مردان در میدانهای جنگ? شاهکارهایی می آفریدند که مایه شگفتی و انگشت به دندان گرفتن مردان میشد. از این رو با شایستگی نشان دادن? خود به فرماندهی میرسیدند و همچون سرداران بی پروا? در رده جلوی سپاه? پرچم به دست میگرفتند و جنگها را رهبری میکردند.

« آرتمیس» یا آرتمیز در چم راست گفتار بزرگ? فرمانده بزرگ نیروی دریایی خشایارشا در جنگ یونانیان بود که با خردمندی و کارآمدی بی همتایی? ‌کشتیهای جنگی دیو پیکر را رهبری کرد و با فرماندهی درست بایسته خویش? ‌سپاه یونان را در هم شکست. این زن فرمانده از رایزنان جنگی خشایارشا نیز بود.


از سرداران سرشناس و بی پروا و کارآمد و برازنده دیگر? « گردیه» خواهر بهرام چوبین است که در دلاوری و جنگاوری بلندآوازه مبیاشد. او پس از برادرش? فرماندهی را به دست میگیرد و در میدانهای نبرد? ‌آنچنان بیباکی و شایستگی از خود نشان میدهد که همگان را به ستایش وامیدارد. او در رده سپهسالاری سپاه برادر در جنگ تن به تن با « تور» فرمانده نیروی خاغان چین? او را شکست میدهد و سپاهش را تار و مار میکند.

فردوسی در این باره چنین میسراید:

همـه لشـــگر چیـن بـر هـم شــکسـت

بسی کشت و افکند و چندی به خست
ســراســر همـه دشـت شـد رود خـون
یکــی بـی سـر و دیـگری سـرنـگـون
چــو پـیـروز شـد سـوی ایـران کشــید
بـر شــــــهریـــار دلـــیــــران کشــــید
بــه روز چـهـــارم بــه آمــــوی شــــد
نــدیــدی زنـی کـــو جـهـانـجـوی شــد

استاد سخن از زبان سربازان «گردیه» که با شگفتی از دلاوریهایش? او را ستودند? میسراید:


نـه جـنـبـانـدت کـوه آهـن ز جـای

یلان را به مردی تویی رهمنـای
ز مـرد خـردمـنـــــد بـیـــــــدارتـر

ز دســتــــور دانـنـده هـشـیـارتـر

هـمه کهتـرانـیـم و فرمان تراست
بـدین آرزو رای و پیمـان تراست


« گردآفرید » زن جنگاور برجسته دیگری است که با سهراب پسر رستم? دست و پنجه نرم میکند و سپاهیان را به شگفتی وامیدارد. فردوسی از زبان سهراب هم آورد « گردیه » چنین میسراید:


بـدانسـت سـهراب کـه دختـر است

ســر مـوی او ار در افســر اســت
شگفت آمدش گفت از ایران سپـاه
چـنـیـن دخـتـــر آیــد بــه آوردگــاه
ســــواران جـنــگی بـه روز نـبـرد
هـمـانـا بـه ایـــــــران درآرنـد گـرد
زنـانـشـان چـنـیـنـنـد ز ایـرانیــــان
چگـونه انـد گـردان و جنگ آوران


« بانو گشنسب» دختر رستم و همسر « گیو» نیز از زنان بیباک و رزمجویی بود که در شاهنامه فردوسی فراوان از او یاد شده است. چنین آمده است که او به اندازه ای زورمند و دلیر بود که کمتر مردی توانایی رویارویی با او را داشته است.


« زربانو» دختر دیگر رستم میباشد که از سواران تیرانداز و جنگجو به شمار می آمده و با رزم دلاورانه خود زال? آذربرزین و تخواره را از زندان آزاد کرده است.


نام سرداران و جنگاوران زنی که از زمان مادها? هخامنشیان? ‌اشکانیان و ساسانیان به جا مانده اند ولی شوربختانه از کارهایشان هنوز آگاهی چندانی در دست نیست? چنینند ( امید آن است که با بررسیهای گسترده پیرامون آنها? ‌بتوان به چگونگی فرماندهیشان بیشتر آشنا شد):


-- « آپاما » دختر « سپیتمن » که خود از سرداران زمان هخامنشیان بود. چم این واژه گیرا?‌ خوش آب و رنگ و زیبا میباشد.


-- « آذرنوش» در چم پرفروغ آتشین هم از شاهدختهای هخامنشی و هم سردار سپاه.


-- « آرتونیس» در چم راست و درست? دختر «ارته باز» که او خود نیز سردار بزرگ داریوش بزرگ بود.


-- « آریاتس» در چم آریایی پاک و درست از سرداران هخامنشی.


-- « آسپاسیا» در چم گرد? یل? دلیر و نیرومند? همسر کورش دوم که از سرداران او نیز بود.


-- « آمسترس » در چم هم اندیش و پشتیبان و یار? دختر داریوش دوم که پا به پای پدر در نبردها میجنگید.


-- « ابردخت» در چم دختر نیرومند و توانا و برتر? از سرداران ساسانی.


-- « استاتیرا» در چم آفریده ایزد تیر و اختران?‌ دختر داریوش سوم هخامنشی.


-- « ُبرزآفرید» در چم آفریده شکوه و والایی? ‌از سرداران ساسانی.


-- « برزین دخت» در چم دختر آتشین و پرفروغ? از سرداران ساسانی.


-- « پریساتیس» در چم فرشته و زیبا? همسر داریوش دوم که پا به پای همسر و دختر به جنگها میرفت و پیکار میکرد.


-- « داناک » در چم باهوش و خردمند و فرزانه? از سرداران هخامنشی.


-- « سی سی کام» در چم کامروا و پیروز? ‌مادر داریوش سوم که هیچگاه در برابر اسکندر به زانو درنیامد و همچنان جنگ را دنبال نمود.


-- « سورا» در چم گلگون رخ?‌ دختر اردوان پنجم اشکانی.


-- « گلبویه » از سرداران و جنگجویان ساسانی.


-- « ماه آذر» از سرداران ساسانی.


-- « مهر مس» در چم مهر بزرگ? ‌خورشید درخشان? از سرداران هخامنشی.


-- « مهر یار» از سرداران ساسانی.


-- « میترادخت» در چم دختر مهر?‌ دختر خورشید? ‌از سرداران اشکانی.


-- « نگان» در چم کامروا و پیروزمند? از سرداران ساسانی که با تازیان دلاورانه جنگید و دلیریها بسیار شکوهمندانه از خود نشان داد.


-- « ِورزا» در چم نیرومند و توانا? سرداری از هخامنشیان.


-- « وهومسه » در چم والاتبار و نیکزاده بزرگ? ‌از سرداران هخامنشی.


-- « هومی یاستِر» در چم دوست و هم پیمان و پشتیبان? از سرداران هخامنشی.


-- « یوتاب» در چم درخشنده و بیمانند?‌ خواسته و پرفروغ?‌ خواهر « آریوبرزن» سردار بیباک و دلیر داریوش سوم در جنگ با اسکندر. یوتاب فرماندهی بخشی ار سپاهیان برادر را داشت که در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست و اگر یک روستایی?‌ راهی دیگر را به اسکندر نشان نمیداد تا از آن جا شبیخون بزند? شکست خورده و سپاهیانش تار و مار شده بودند. یوتاب همراه برادر آن اندازه جنگید تا هر دو کشته شدند و نامی جاوید از خود به جای گذاشتند. »


فردوسی در جای جای شاهنامه از دلاوری ها و هوشیاری زنان،به ویژه زنان ایران، سخن به میان آورده است و آنان را همپای مردان وارد اجتماع نموده، ومقام منزلتی والا به زن بخشیده است، و این گروه از افراد جامعه را از نظر عقل و هوشیاری بسیار زیبا توصیف کرده است:
ز پاکی و از پارسایی زن که هم غمگساراست هم رایزن
ودر جایی دیگر:
اگر پارسا باشد و رایزن یکی گنج باشد پراکنده زن
این نشان از بزرگی و عظمتی است که که فردوسی برای زنان قائل است، همان زنی که چون پارسا و پاک بود و دارای عفت و عصمت، از مردان تکاور و وزراء و رهبران هوشمند و مردان خردمند برتر و بالا تر جلوه می کند.یکی از نکات بسیار جالبی که در اشعار حکیم می توان یافت اظهار وفاداری کامل زن است، زن به عنوان موجودی وفادار و فداکار معرفی شده است به گونه ای که در مواردی زیاد وجود خود را فدای مردان نموده تا حفاظت و نگهداری آنان را تضمین نماید .
می سراید:
بدو گفت رای تو ای شیر زن درفشان کند دوده و انجمن
یا:
بدو گفت هرکس که بانو تویی به ایران و چین،پشت و بازو تویی
نجنبناندت کوه آهن زجای یلان را به مردی تویی رهنمای
زمرد خردمند بیدار تر زدستور داننده هوشیارتر
همه کهترانیم و فرمان توراست بدین آرزو، رای وپیمان توراست
پس زن مورد بحث فردوسی ،راهنمای مردان جنگاور است، او می تواند خرد مند تر از مردان باشد، و هوشیار تر از فرمانروایان و زیرکتر از آنان، این است که مردان در برارش زانو میزنند و خود را کمتر از او می دانند،و تصور نمی شود که فردوسی اغراق گوید و همانگونه که رسم سرایندگان حماسه است هر کوچکی را بزرگ جلوه دهد تا بیشتر جلب توجه کند.در تاریخ هم بسیاری از حوادث شیرین و تلخ وجود دارد که در پشت پرده آن حوادث حضور زن یا زنانی خود نمایی میکند.
از دیگر صفاتی که فردوسی از زن ایرانی نقل می کند شرم حیاست:
بپرسید کآ هو کدام است زشت که از ارج دور است و دور از بهشت
چنین داد پاسخ که زن را که شرم نباشد به گیته نه آواز نرم
یا در جای دیگر:
کدام است با ننگ و با سرزنش که باشد ورا هرکسی بد کنش
زنانی که ایشان ندارند شرم به گفتن ندارند آواز نرم
و در باب پوشیده رویی می آورد:
هم آواز پوشیده رویان اوی نخواهم که آید ز ایوان به کوی
یا:
همه روی پوشیدگان را زمهر پراز خون دل است و ، پرازآب چهر
همان پاک پوشیده رویان تو که بودند لرزنده بر جان تو
اما فردوسی بهترین زنان را زنانی می داند که شوهران خود را خشنود کنندو این نکته وجه دیگری است از جایگاه زن در فرهنگ ایران قدیم:
بهین زنان جهان آن بود کز او شوی همواره خندان بود
یا در جای دیگر:
به سه چیز باشد زنان را بهی که باشند زیبای گاه مهی
یکی آنکه با شرم و با خواسته است که جفتش بدو خانه آراسته است
دگر آنکه فرخ پسر زاید او زشوی خجسته بیافزاید او
سه دیگر که بالا و رویش بود به پوشیدگی نیز مویش بود
البته در اینجا فردوسی نگفته است که اگر تمام زنان از شوهران خود فرخ پسر بزایند دیگر چه دختری باقی میماند که با پسرشان ازدواج کند.واین نیز وجه دیگری از فرهنگ ایرانی را نشان میدهد که فرزند پسر را برتر از دختر میداند.ولی فردوسی در جای دیگر در گفته ای متضاد میگوید که پسر و دختر فرقی نمی کند و گویا دچار نوعی دوگانگی شده است:
چو فرزند را باشد آیین و فر گرامی به دل بر چه ماده، چه نر
یا:
چو ناسفته گوهر سه دخترش بود نبودش پسر، دخنر افسرش بود
اما از طرف دیگر از برخی سروده های فردوسی چنین بر میاید که در اجتماع نمیتوان زنی را یافت که طرف مشورت قرار گیرد، لذا شرکت آنان در مسایل اجتماعی لطمه ای جبران ناپذیر برپیکر جامعه وارد می سازد:
همی خواست دیدن در راستی زکار زن آید همی کاستی
یا:
که پیش زنان راز هرگز مگوی چوگویی سخن باز یابی به کوی
که نشان از عدم راز داری و عدم توانایی حفظ سخن دارد:
بدو گفت کز مردم سرفراز نزیبد که با زن نشیند به راز
یا:
دگر بشکنی گردن آز را نگویی به پیش زنان راز را


نوشته شده در سه شنبه 90/1/9ساعت 10:40 عصر توسط سارا نظر تو چیه؟ ( ) |


Design By : Pichak