شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

چراغ جادو
+ از چه لرزيدي زمين؟؟؟!!! به کدام گناه صورت مادر اشک شد و صورت کودک تباه؟؟؟!!!! وزن بي پناهيشان آنقدر زياد بود که تاب نياوردي؟؟؟؟؟ از چه لرزيدي... ؟؟ از غم ِ تو تن ِ من لرزيد ، از غم ِ زمين يک شهر .. يک ديــار...
*هور*
91/9/2
آرام تر بلرز زمين! کودکان دِه امشب به زير سايه ي آوار خفته اند...
مگـــر بي‌تو مي‌شود زمزمـــه ارس شنيــــــد مگـــر بي‌تو مي‌شود به معنـــاي وطـــن رسيــــــد آنـــکه دلش مي‌زند نبـــض جـدايــــــي در بـــاد با او سخـــن مي‌گويـــم تا نگــــــه دارد به يــــــاد آذرآبـــادگان من، جـــان جانان مـــن است ... قيمــــــت خـــون ارس، رگ ايــــــران مـــن است
نقش کردم رخ زيباي تو بر خانه دل خانه ويران شد و آن نقش به ديوار بماند آن که دائم هوس سوختن ما مي کرد کاش مي آمد و از دور تماشا مي کرد ...
تمام كساني كه عمري به جرم تفاوت "قاف" و "گاف" ، بر آنها خنديديم ديگر مهم نيست... "قلب" و "گلب" چه فرقي مي كند ؟ وقتي زير خاك ديگر نمي تپد اشك را، آه را، همه يك جور مي خوانيم
چراغ جادو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top