شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ سيگار و سيلي مادر:
قسم خوردم که بابت حقارتي که جلو دوستانم نصيبم کرده بود از او انتقام بگيرم.
تنها کاري هم که از دستم بر مي آمد اين بود که جيـبش را بزنم!
خيلي وقت بود که اين کار را مي کردم هر بار که مادرم حالم را مي گرفت با برداشتن پول از جيبش تلافي مي کردم. پس اين بار که مادر به خاطر يک سيگار کشيدن ساده آن طور جلو دوستانم به من سيلي زد من هم بايد حسابي کيفش را خالي مي کردم.

خطا در آدرس عکس
عطا
89/5/12
سوار تاکسي شدم و به سوي خانه راه افتادم. در رديف عقب معتادي مفلوک نشسته بود که مرا به راننده نشان داد و گفت : "آره همسن همين آقا پسر يعني دبيرستاني بودم که اولين بار مادرم سيگار دستم ديد و به رويم نياورد. اگر آن روز مادرم يک سيلي به من زده بود امروز وضعم اين طور نبود و... به خانه که رسيدم افتادم به پاي مادر و دستش را بوسيدم و اشک ريختم.
آقا، خانم! مگه اينجا زيرسيگاريه آخه
آقاي فخري كجايين پيامرسانتو كشتن ... هي داد و بيداد ميكنم هي هيشكي نميشنوه
روانش شاد يغماي جندقي که گفت : گوش اگر گوش من و ناله اگر ناله توست / آنچه البته به جايي نرسد فريادست
نه آقاي فخري....سيگارش خاموش بود!!
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top