شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ بر در خانه معبود کوبيدم و گفتم براي دادخواهي اينجايم داد زدم خدايا : عادتهاي زشتم را ترک ده ! پندم داد : خودت رهايش کن تا رهايت کند . التماسش کردم جسم معلولم را شفا ده ! گفت : لازم نيست روحت سالم است جسمت هم موقت
خواستمش که لااقل به من صبر عطا کن! فرمودم : صبر حاصل رنج و سختيست عطا کردني نيست ، آموختنيست . گفتم : غرقم کن در خوشبختي فرمودم : نعمت از من اما خوشبخت شدن از توست زجه زدم رهايم کن از درد و عذاب گفت : رنج از دلبستگي هاي دنيايي جدا و بمن نزديکترت ميکند
خواستمش روحم را رشد دهد فرمود : نه ! تو خودت بايد رشد کني من فقط شاخ و برگ اضافه را هرس ميکنم تا بارور شوي ناليدم کاري کن از زندگي لذت ببرم لبخندم زد و از چشمانش خواندم که مي گفت : براي اين کار به گل وجودت روح دميدم و زندگيت دادم
از در خانه اش برگشتم بر زمين نوشته ايي ديدم خطاب بمن هرقدر قله غرورت مرتفعتر باشد ، دره سقوطت عميقتر ميشود رو به آسمان کردم که شکرش گويم ، ديدم آنجا هم پنديست بزرگترين اشتباهت ، تجربه را ، تجربه کردن است
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top