وبلاگ :
دانلود و نقد كتاب
يادداشت :
سنگ که نه ... سرد شده ام ... !
نظرات :
0
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مهرناز جوووووووووووووووووون
سلام نماز روزه هاتون قبول يه سر به وب سايت من هم بزنيد ...پشيمون نميشيداااااااا
www.pelak27.ir
+
محسن
سلام دوست قديمي لذت بردم از نوشته زيباتون ما که اين سربازي کچلمون کرده يک ساله هيچ چيزي ننوشتم احساس ميکنم تمام احسام تو اين خدمت بر باد رفته
ولي با اين نوشته زيباي شما سر ذوق اومدم بر خلاف نظر ايمان جان نظر من اينه از لقاء يا جدا نوشتن دست خودت نيست يه متن وقتي زيبا ميشه يه شعر وقتي گيرا ميشه که از دلت برخيزه وقتي دل جدارو ديده لقاء نديده پس همون بهتر از جدا بنويسه چون موفق تره
آپ شدين خبر کنيد خوشحال ميشم
پاسخ
سلام آقا محسن ، واقعا خوشحال شدم ديدمتون !! پس سربازي رفته بودين ، تموم شد به سلامتي ؟ :دي ... واقعا سخن از دل ما ميگويي آقا محسن ، آدميزاد هر چي از دلش بنويسه قشنگتر مينويسه ... اما آقا ايمان هم حق دارن ، به نظر من براي يک نوشته ادبي خواننده 70 % سهم رو داره و نويسنده 30 % ، اول خواننده بايد حس بگيره بعد خود نويسنده ... البته اين نظر منه :دي ... چشم خوش حال ميشم دوباره ببينمتون ، و همچنين شعرا و نوشته هاي قشنگ خودتون رو ... منتظرم دوباره آپ کنين :) ...
+
ايمان
سلام خانم زيبايي
طاعاتتون قبول باشه
اين جمله آخر متنتون که فرموديد:"
تقدير به کنار ... من "خودم" را نمي بخشم ... !"
مفهوم تمام متن تون بود!
همه اين ها مي توانست نباشد اگر خودتان مي خواستيد.
متن ادبي زيبايي بود ولي اي کاش در آينده شاهد متن هاي لقاء باشيم تا جدا:)
هميشه موفق و سلامت باشيد
التماس دعا...
پاسخ
سلام آقا ايمان، خيلي ممنون،طاعات شما هم قبول باشه ... درسته ، همه اينا ميتونست نباشه اگر خودم مي خواستم ! ... اما هميشه هم خواستن توانستن نيست :) ... شايد حق با شما باشه ، بايد سعي کنم تا وقتي موضوع نوشته هام بوي وصل و لقاء نميده ننويسم ، اينکه نشد زندگي :دي ... مرسي که سر زدين :) .... محتاجيم به دعا ...